۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

ولادت امام حسین(ع)

.........................................................................


ولادت امام حسین (ع)


روایات مشهور در تاریخ ولادت حضرت امام حسین (ع)


مشهور آنست که ولادت آن حضرت در مدینه در سوم ماه شعبان بوده، و شیخ طوسی ره روایت کرده که بیرون آمد توقیع شریف به سوی قاسم بن علاء همدانی وکیل امام حسن عسگری علیه السلام که مولای ما حضرت حسین علیه السلام در روز پنجشنبه سیم ماه شعبان متولد شده پس آنروز را روزه‌دار و این دعا را بخوان:

اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِ الْمَوْلُودِ فی هذَا الَْیَوْم الخ.

 

 

و ابن شهر آشوب (ره) ذکر کرده که ولادت آن حضرت بعد از ده ماه و بیست روز از ولادت برادرش امام حسن علیه السلام بوده و آن روز سه شنبه یا پنجشنبه پنجم ماه شعبان سال چهارم از هجرت بوده، و فرموده روایت شده که مابین آن حضرت و برادرش فاصله نبوده، مگر به قدر مدت حمل و مدت حمل و شش ماه بوده است.

و سید بن طاوس و شیخ ابن نما و شیخ مفید در ارشاد نیز ولادت آن حضرت را در پنجم شعبان ذکر فرموده‌اند ، و شیخ مفید در مقنعه و شیخ در تهذیب و شهید در دروس آخر ماه ربیع الاول ذکر فرموده‌اند ، و به این قول درست می‌شود روایت کافی از حضرت صادق علیه السلام که مابین حسن و حسین علیهماالسلام طهری فاصله شده و مابین میلاد آن دو بزرگوار شش ماه و ده روز واقع شده و الله العالم.

اختلاف مورخین شیعه و سنی در تاریخ ولادت امام حسین (ع)

مورخین شیعه و سنّی در ولادت امام(ع) اختلافاتی دارند که ولادت حضرت در چه روزی، چه ماهی و چه سالی بوده است؟ عدّه ای گفته اند امام حسین(ع) سوم یا پنجم شعبان یا پنجم جمادی الاول و یا آخر ربیع الاول سال سوم هجری متولد شده اند. و بالجمله اختلاف بسیار در باب روز ولادت آن حضرتست.

البته همگی بالاتفاق گفته اند امام در طول شش ماه و ده روز تولد یافته اند. چون شیرخوارگی دو سال (بیست و چهار ماه) طول می کشد حضرت صفیه (عمه پیامبر(ص) و على(ع)) می گوید: وقتی حسین(ع) تولد یافت، پیامبر(ع) فرمودند: عمه جان، فرزندم را بیاور. عرض کرد: هنوز پاکیزه اش نکرده ام. پیامبر فرمود: آیا تو میخواهی او را پاکیزه کنی؟ خداوند او را پاکیزه و مطهر به دنیا آورده است. سپس پیامبر(ص) گریه نمودند و فرمودند: خداوند لعنت کند مردمی را که کشندگان تو هستند. صفیه عرض کرد: کشندگان او چه کسانی هستند؟ فرمود: دنباله گروهی از نسل بنی امیه. سپس در گوش راست حضرت اذان و در گوش چپ حضرت اقامه قرائت نمودند.

کیفیت ولادت امام حسین (ع)

شیخ طوسی (ره) و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام نقل کرده‌اند که چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله اسماء بنت عمیس را فرمود که بیاور فرزند مرا ای اسماء، اسما گفت آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و گوش راست و اذان در گوش چپش اقامه گفت،‌پس جبرئیل نازل شد و گفت: حق تعالی ترا سلام می‌رساند و می‌فرماید که چون علی علیه السلام نسبت به منزله هارون است نسبت به موسی (ع) پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسین نام کن. پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله او را بوسید و گریست و فرمود که ترا مصیبتی عظیم در پیش است، خداوندا لعنت کن کشنده او را. پس فرمود که ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو.

چون روز هفتم شد حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که بیاور فرزند مرا چون او را به نزد آن حضرت بردم گوسفند سیاه و سفیدی از برای او عقیقه کرد که یک رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موی سرش نقره تصدق کرد و خلوق بر سرش مالید، پس او را بر دامن خود گذاشت و فرمود ای ابا عبدالله چه بسیار گران است بر من کشته شدن تو، پس بسیار گریست. اسماء گفت: پدر و مادرم فدای تو باد این چه خبر است که در روز اول ولادت گفتی و امروز نیز می‌فرمائی و گریه می کنی، حضرت فرمود که: می‌گریم بر این فرزند دلبند خود که گروهی کافر ستمکار از بنی امیه او را خواهند کشت، خدا نرساند به ایشان شفاعت مرا، خواهد کشت او را مردی که رخنه در دین من خواهد کرد و به خداوند عظیم کافر خواهد شد، پس گفت خداوندا سؤال می‌کنم از تو در حق این دو فرزندم آنچه را که سوال کردم ابراهیم در حق ذریت خود خداوندا تو دوست دار ایشان و دوست دار هر که دوست می‌دارد ایشان را و لعنت کن هر که ایشان را دشمن دارد لعنتی چندان که آسمان و زمین پر شود.

ملکی بنام فطرس

شیخ صدوق و ابن قولویه و دیگران از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده‌اند که چون حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد حق تعالی جبرئیل را امر فرمود که نازل شود با هزار ملک برای آن تهنیت گوید حضرت رسول صلی الله علیه و آله را از جانب خداوند و از جانب خود، چون جبرئیل نازل می‌شد گذشت در جزیره از جزیره‌های دریا به ملکی که او را فطرس می‌گفتند و از حاملان عرش الهی بود.

وقتی حق تعالی او را امری فرموده بود و او کندی کرده بود پس حق تعالی بالش را در هم شکسته و او را در آن جزیره انداخته بود پس فطرس هفتصد سال در آنجا عبادت حق تعالی کرد تا روزی که حضرت امام حسین علیه السلام متولد شد.

و به روایتی حق تعالی او را مخیر گردانید میان عذاب دنیا و آخرت او عذاب دنیا را اختیار کرد پس حق تعالی او را معلق گردانید به مژگانهای هر دو چشم در آن جزیره و هیچ حیوانی از آنجا عبور نمی کرد و پیوسته از زیر او دود بدبوئی بلند می‌شد چون دید که جبرئیل با ملائکه فرود می‌آیند از جبرئیل پرسید که اراده کجا دارید؟ گفت چون حق تعالی نعمتی به محمد صلی الله علیه و آله کرامت فرموده است، مرا فرستاده است که او را مبارک باد بگویم، ملک گفت ای جبرئیل مرا نیز با خود ببر شاید که آن حضرت برای من دعا کند تا حق تعالی از من بگذرد. پس جبرئیل او را با خود برداشت و چون به خدمت حضرت رسالت صلی الله علیه و آله رسید تهنیت و تحیت گفت و شرح حال فطرس را به عرض رسانید. حضرت فرمود که به او بگو که خود را به این مولود مبارک بمالد و به مکان خود برگردد. فطرس خویشتن را به امام حسین مالید، بال برآورد و این کلمات را گفت و بالا رفت عرض کرد یا رسول الله همانا زود باشد که این مولود را امت تو شهید کنند و او را بر من به جهت این نعمتی که از او به من رسید مکافاتی است که هر که او را زیارت کند او را به حضرت حسین علیه السلام برسانم، و هر که بر او سلام کند من سلام او را برسانم، و هر که بر او صلوت بفرستد من صلوات او را به او می‌رسانم.

و موافق روایت دیگر چون فطرس به آسمان بالا رفت می‌گفت کیست مثل من و حال آنکه من آزاد کرده ی حسین بن علی و فاطمه و محمدم (علیهم السلام).

مکیدن انگشت ابهام حضرت محمد (ص)

ابن شهر آشوب روایت کرده که هنگام ولادت امام حسین علیه السلام فاطمه علیها السلام مریضه شد و شیر در پستان مبارکش خشک گردید رسول خدا صلی الله علیه و آله مرضعی طلب کرد یافت نشد پس خود آن حصرت تشریف آورد به حجره فاطمه علیهاالسلام و انگشت ابهام خویش را در دهان حسین می‌گذاشت و او مییمکید. بعضی گفته‌اند که زبان مبارک را در دهان حسین علیه السلام می‌گذاشت و او را زقه می‌داد چنانکه مرغ جوجه خود را زقه می‌دهد تا چهل شبانه روز رزق حسین علیه السلام را حق تعالی از زبان پیغمبر صلی الله علیه و آله گردانیده بود، پس روئید گوشت حسین علیه السلام از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله، و روایات به این مضمون بسیار است.

و در علل الشرایع روایت شده که حال امام حسین علیه السلام در شیر خوردن بدین منوال بود تا آنکه روئید گوشت او از گوشت پیغمبر صلی الله علیه و آله و شیر نیاشامید از فاطمه علیهاالسلام و نه از غیر فاطمه.

و شیخ کلینی در کافی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که حسین علیه السلام از فاطمه علیهاالسلام و از زنی دیگر شیر نیاشامید او را به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله می‌بردند حضرت ابهام مبارک را در دهان او می‌گذاشت و او می‌مکید و این مکیدن او را دو سه روز کافی بود. پس گوشت و خون حسین علیه السلام از گوشت و خون حضرت رسول صلی الله علیه و آله پیدا شد فرزندی جز عیسی بن مریم علیه السلام و حسین بن علی علیهاالسلام شش ماهه از مادر متولد نشد که بماند، و در بعضی از روایات به جای عیسی یحیی نام برده شده. عَرَبیّه: (قاتل سیّد بحر العلوم است)

لِلّهِ مُرْتَضِعٌ لَمْ یَرْتَضِعْ اَبَداً                     مِنْ ثَدْی اُنْثی وَ مِنْ طه مَراضِعُهُ

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

اعمال ماه شعبان

.....................................................................


هر که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می‌شود

 

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌کرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که چون ماه شعبان فرا می‌رسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟

این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى که جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌کنم که از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که هر که روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت کرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

شیخ از صفوان جمال روایت کرده که گفت :


حضرت صادق علیه السلام به من فرمود کسانى را که در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود: بله همانا که رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌دید به مُنادیى امر مى‌فرمود که در مدینه ندا مى‌کرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما.

ایشان مى‌فرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت کند کسى را که یارى کند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.

سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مى‌فرمود:

از زمانى که شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا کرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى که حیات دارم ان شاء الله تعالى.

سپس مى‌فرمود که روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.

اعمال مشترکه ماه شعبان


1 - مناجات شعبانیه ، مناجات معروفى است و اهلش به خاطر آن با ماه شعبان ماءنوس شده و به همین جهت منتظر و مشتاق این ماه هستند. سزاوار است که این مناجات در تمام ماه خوانده شود.

2 - از اعمال مهم در این ماه ، روزه است ؛ به اندازه اى که با حال انسان مناسب باشد. امام صادق (علیه السلام ) فرمود:

((کسى که روز اول ماه را روزه بگیرد، حتما وارد بهشت مى شود و کسى که دو روز را روزه بگیرد، خداوند در هر شب و روزى (به چشم رحمت ) به او مى نگرد و در بهشت نیز به این نگاه ادامه مى دهد؛ کسى که سه روز روزه بگیرد، با خداوند در عرش و بهشت او دیدار مى کند.))

همچنین روایت شده که در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌کنند. پس ملائکه عرض مى‌کنند خداوندا بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است که هر که روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّ‌تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

3 - در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِکَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْکِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَکِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْکَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً کَثیرَةً تَکُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْکَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِکَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِکَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِکَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّکَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّکَ سَیِّدِ رُسُلِکَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَکَ فى اِکْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاکَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْکَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .

4 - هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود و همچنین در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .

 اعمال ماه شعبان,فضیلت ماه شعبان

خداوند بدن صدقه دهنده در ماه شعبان را بر آتش جهنم حرام می‌کند

 

5 - از اعمال مهم این ماه ، عمل کردن به روایت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است که فرمودند:

((در هر پنج شنبه از ماه شعبان ، آسمانها زینت شده و آنگاه فرشتگان عرض مى کنند: خداى ما! روزه داران شعبان را ببخش و بیامرز و دعایشان را اجابت فرما!))

بنابراین کسى که دو رکعت نماز به جا آورد که در هر رکعت سوره فاتحه را یک بار و توحید را صد بار بخواند و بعد از سلام دادن ، صد بار نیز صلوات بفرستد، خداوند تمام خواسته هاى دینى و دنیایى او را برآورده مى فرماید و کسى که یک روز از آن را روزه بگیرد، خداوند بدن او را بر آتش حرام مى کند.

6- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مى‌شود که بهترین دعاها و ذکرها در این ماه استغفار است و هر کس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار کند مثل آن است که هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى دیگر استغفار کند.

7- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند.

از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض کرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد کسى که یک روز از شعبان را روزه بگیرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.
عرض کرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر کس  در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان که یکى از شما شتر تازه متولد شده‌ای را تربیت مى‌کند تا آن که در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى که به اندازه کوه اُحُد شده باشد.

8- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » را که ثواب بسیار دارد؛ گفته شود.

از جمله آن که عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.

 

منبع:aviny.com



مرتبط با مذهب

۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

آمرزش گناهان


پرسش

چه کارهایی گناهان کبیره را محو می کند؟

.....................................................................

پاسخ اجمالی

گناهانی که بندگان مرتکب می شوند همه در یک رتبه قرار ندارند، بر این اساس، آمرزیده شدن آن نیز بستگی به نوع گناهی دارد که شخص مرتکب شده است، ممکن است گناهی با یک استغفار زبانی بخشیده شود، و برای زدوده شدن گناهی دیگر نیاز به زحمت و جبران بیشتری باشد. البته در دین اسلام تا هنگامی که انسان زنده است راه بازگشت به خداوند (توبه) باز است و برای رسیدن به این مقصود بعد از کمک خواستن از خدا و توسل به اولیاء، باید تمام کوشش خود را به کار گرفت تا حقوقی که از خداوند و مردم ضایع شده، جبران شود.


پاسخ تفصیلی

در آغاز این گفتار به طور مختصر، دیدگاه دانشمندان اسلامی را در تقسیم گناهان به صغیره و کبیره یاد آور می شویم، سپس به راه هایی که در زدودن آثار گناهان از زندگی مان به ما کمک می کند می پردازیم.

 

در متون اسلامی سه دیدگاه درباره گناهان کبیره وجود دارد که با توجه به این که در رسیدن به پاسخ مفید است به آنها اشاره می کنیم.

 

اول: مراد از گناهان کبیره، گناهانی است که وعده آتش در آنها داده شده است.

 

دوم: گناه کبیره عبارت از گناهی است که در حرمت آن دلیلی قطعی از روایات و آیات آمده است.

 

سوم: با توجه به تعدادی از روایات، همه گناهان در مقابل عظمت خداوند، کبیره است و علّت این که از بعضی گناهان به گناه کوچک تعبیر شده، تنها در مقایسه با گناهان دیگر است.

 

برای اطلاع بیشتر در این رابطه به نمایه "آمرزش گناهان شماره 843 (سایت: 914)" مراجعه نمایید.

 

با توجه به این مقدمه یکی از مسائلی که در آموزه های اسلامی مورد توجه قرار گرفته، این است که آنچه باعث تباهی و هلاکت انسان می شود، دوری از فرامین الاهی و رو آوردن به گناه است که در آیات قرآن و روایات برای آنها عقوبت های سنگینی وعده داده شده است، ولی نکته ای که نباید از آن غفلت شود؛ این است که انسان با توجه به آثار بد گناهان در جنبه های مختلف فردی و اجتماعی می تواند مسیر خود را در جهت سعادت عوض کند؛ زیرا که در اسلام راه بن بست وجود ندارد، هر کسی در هر شرایطی می تواند مسیر خود را به طرف آنچه باعث عاقبت به خیری او می شود تغییر دهد.

 

راه های زدودن آثار گناه

 

به زدوده شدن آثار گناهان به وسیله برخی اعمال نیک، «تکفیر» می گویند، با توجه به موارد زیاد چنین اعمالی ما در این جا تنها به ذکر چند مورد از آنها بسنده می کنیم.

 

1. انجام نمازهای واجب و مستحب: خداوند در قرآن می فرماید: "وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ، وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ، إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات"‏؛ [1] در آغاز و انجام روز و پاسى از شب نماز را بپا دار، که نیکی ها، بدی ها را از میان مى‏برد‏.

 

2. استغفار: یکی از اموری که سبب می شود گناهان محو شود، استغفار از گناه است که در روایات متعدّد به آن اشاره شده است. امام صادق (ع) می فرمایند: انسان وقتی مرتکب گناهی می شود از صبح گاهان تا هنگام شب به او مهلت می دهند، پس اگر استغفار کرد، عمل او نادیده گرفته می شود. [2]

 

حضرتشان در روایت دیگری می فرمایند: هفت ساعت به او مهلت می دهند، اگر از گناه توبه کرد چیزی برای او نمی نویسند و اگر هفت ساعت گذشت و از گناه پشیمان نشد برایش می نویسند، و در ادامه می فرمایند: شخص مؤمن گاهی بعد از بیست سال گناهش به یادش می آید، ولی کافر همان لحظه بعد از انجام گناه فراموش می کند [3] و در روایت دیگری از معصوم (ع) نقل شده که حضرت فرمود: برای هر دردی دارویی و داروی گناهان استغفار است. [4]

 

نکته ای که در ارتباط با استغفار در زدودن آثار اعمال زشت باید مورد توجه قرار گیرد، این است که مراد از استغفار، همین ذکر زبانی؛ یعنی استغفر الله گفتن نیست که هر کس در شبانه روز هر نوع حقی را از مردم و خداوند ضایع کند، به مجرد گفتن این ذکر، گناهان او از بین برود و حال آن که این ذکر به تنهائی فایده ای ندارد، بلکه آثار منفی نیز به دنبال دارد.

 

امام رضا (ع) می فرماید: کسی که با زبانش استغفار کند و در قلب از اعمال بدش پشیمان نباشد، خود را مسخره کرده است. [5]

 

3. درود بر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع): از جمله اموری که موجب از بین رفتن گناهان می شود، درود فراوان بر محمد و آلش فرستادن است. حضرت رضا (ع) می فرمایند: شخصی که توانایی انجام کارهایی را که سبب آمرزش او می شود ندارد، زیاد صلوات بر محمد (ص) و خاندان او فرستد که این عمل گناهان او را از بین می برد. [6]

 

اکنون به موارد دیگری از آنچه گناهان را محو می کند با ذکر آدرس بسنده می کنیم:

 

روزه ماه شعبان، [7] دادرسی از مظلوم و بر طرف نمودن اندوه مؤمنان، [8] غصه به جهت مردن، [9] رفتن به مسجد برای انجام نماز بعد از اذان مؤذن، [10] تلاوت قرآن، [11] گریه بر مصائب امام حسین (ع) [12] زیارت قبر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، [13] نگاه کردن به خانه خدا (کعبه)، [14] گناه نکردن در مکان خلوت به جهت شرمساری از خداوند، [15] تلاش برای بر آورده شدن احتیاجات مؤمن مریض، [16] روزه ماه رمضان و محافظت از شکم و غریزه جنسی و نگهداری زبان در آن. [17]

 



[1] . هود، 114.

[2] . کلینی ،محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 437، ح 1، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

[3] . همان، ح 3.

[4] . همان، ص 439، ح 8.

[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 75، ص 356 ،ح 11،مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404هـ ق.

[6] . همان، ج 91، ص 48، ح 2.

[7] . همان، ج 94، ص 91، ح 5.

[8] . همان، ج 75، ص 68، ح 5.

[9] . همان، ج 73، ص 16.

[10] . همان، ج 81، ص 154.

[11] . همان، ج 89، ص17،ح 18.

[12] . همان، ج 44، ص 283،ح 17.

[13] . صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 577، باب زیارت پیامبر و امامان(ص)، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413هـ ق.

[14] . همان، ج 2، ص 204، ح 2142.

[15] . همان، ج 4، ص 412، ح 5895.

[16] . همان، ج 4، ص 15.

[17] . بحار الانوار، ج 93، ص371، ح 55.

۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

ارتباط باخدا

.......................................................................

من ارتباطم با خدا خیلی خوب بود.ولی الان احساس میکنم که خیلی ازش دور شدم.کمکم کنید.

.............................................................................


پاسخ: 

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
از این که در مسیر الهی قدم برداشته و در فکر اعتلای حقیقت خود هستید خوشحالیم! خداوند تعالی می فرماید: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا؛ (1) آن ها که در راه ما تلاش کنند،قطعاً به راه‌های خود، هدایت شان خواهیم کرد».
نزدیکی به خدا امری است که یک شبه نمی توان به آن رسید؛ بلکه نیازمند زمان و انجام اقداماتی است که مهم ترین آن عبارتند از:
1- معرفت خدا:
کلید نیل به هدف نهایی، معرفه الله است. بدون شناخت خداوند تقرب به او امکان پذیر نیست. از این رو امام علی (ع) می فرماید:
" اوّل الدّین معرفته؛ (2) معرفت خدا سرآغاز دین است".
2- انجام واجبات و ترک محرمات:
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اصلُ الدین الوَرَع و رأسه الطاعه؛ (3) ریشه و اساس دین و دینداری ورع و اجتناب از گناهان، و ساقه و سر آن اطاعت از خداست».
که اصل اطاعت و ورع همان انجام واجبات و ترک محرمات است. در حدیث دیگری که از امام صادق علیه السلام آمده نقل شده: «ایمان آن است که طاعت خدا شود و گناهی محقق نگردد».
در حدیث قدسی آمده است:
" هیچ بنده ای به وسیله عملی بهتر و محبوب تر از انجام واجبات (و ترک گناهان ومحرمات) به من نزدیک نشده است.
بنا بر این انجام واجبات (نماز و روزه و سایر عبادت ها و انفاق مال و صله ارحام و کمک به ضعفا و دستگیری از فقرا) و ترک گناهان و محرمات ( گناهان صغیره و کبیره) محبوب‌ترین عملی است که انسان را به خدا نزدیک می کند.
3- توجه به مستحبات و ترک مکروهات در حد مقدور:
بعد از انجام واجبات و ترک گناهان، کارهای مستحبی است که انسان را به خدا نزدیک می کند، از این رو در ادامه حدیث قدسی خداوند می فرماید:
« ‌بنده با به جا آوردن کارهای مستحب، به سوی من تقرّب پیدا می کند. با انجام کارهای مستحبی، چنان کمال می یابد و به من تقرّب پیدا می کند،‌ که او را دوست دارم (یعنی بنده خدا، محبوب خدا می شود). وقتی کسی محبوب من گشت و او را دوست داشتم، گوش او می شوم، که با آن می شنود. چشم او می شوم که با آن می بیند. زبان او می گردم که با آن سخن می گوید. دست او می شوم، که با آن می دهد و می گیرد. پای او می شوم، که با آن راه می رود. وقتی (چنین بنده‌ای) مرا بخواند، اجابت می کنم، وقتی از من چیزی را درخواست کند، به او خواهم داد».
مفهوم حدیث این است: که اگر کسی همه واجبات را انجام دهد و از همه گناهان خود را دور سازد و با کارهای مستحبی به خداوند نزدیک شود و تقرب جوید، چشم و گوش و زبان و دست و پا و فکر و اندیشه و بالاخره همة اعضا و جوارح او در مسیری که رضایت و خشنودی خداوند است، تحرک و فعالیت خواهد داشت و هرگز خلاف رضای خدا نمی‌اندیشد و گام برنمی‌دارد. چنین شخصی همة دعاهایش مستجاب است. (4)
تذکر : مستحبات که بعد از واجبات انسان را به خدا نزدیک می کند، بسیار است و توان و طاقت و عمر انسان ، محدود و کوتاه است، پس در میان مستحبات باید محبوب‌ترین و با فضیلت‌ترین مستحبات را شناسایی کرد و آن ها را انتخاب نمود.
در اسلام به پاره ای از عبادات و مستحبات بیش تر تأکید شده مانند قرائت قرآن، نماز شب و تهجد و شب زنده داری، انجام نوافل روزانه، مناجات با خدا و راز و نیاز با او در دل شب، مقیّد بودن به خواندن نمازهای واجب در اول وقت، همواره با وضو بودن، رعایت آداب و سنت ها در عبادات، تعقیبات نماز، شرکت در نماز جمعه و جماعات، سه روز روزه در هر ماه، زیارت و توسل به امامان، صله رحم، ذکر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد، انتظار فرج امام زمان علیه السلام و عمل کردن به آن چه که لازمه منتظر واقعی است ،تولی و تبری و دوستی و دشمنی به خاطر خدا.
4- معرفت و شناخت چهارده معصوم علیهم السلام و توسل و ارتباط با آنان:
زیرا ائمه سبیل اللّه یعنی راه خدا و باب الله به معنای در ورود به مقام الوهیت و تقرب به خدا هستند. بابی که قرآن دستور می‌دهد، اگر می‌خواهید در خانه‌های رحمت و فضل الهی به روی شما باز شود، باید از آن در‌ها عبور کنید: «وآتوا البیوت من أبوابها». (5)
امام باقر علیه السلام در تفسیر و بیان مصداق آیه: «وآتوا البیوت من أبوابها»، می‌فرماید: «امامان از آل محمّد علیهم السلام و سبیل الله هستند». (6)
امیر المؤمنین علیه السلام در مقام تبیین آیه مذکور فرمود: «ما اهل البیت خانه‌هایی هستیم که خداوند دستور داده از راه در‌های آن وارد شوید. ما اهل البیت، خانه‌های خدا هستیم و هم در‌های خانه خدا». (7)
بنا بر این، هر کس می‌خواهد به خدا تقرّب جوید و به کمال نهایی عبودیت و انسانیت نایل گردد، باید با ائمه علیهم السلام و احادیث و معارف بلند آنان آشنا شود و برنامه دنیا و آخرت خویش را بر اساس آن تنظیم کند و بداند بدون شناخت و ارتباط و اطاعت از امامان علیهم السلام نیل به قرب الهی میسر نیست.
«من أراد اللّه بدء بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجّه بکم؛ (8) هر که خدا را طلب می‌کند و تقرّب و نزدیکی به او را جستجو می‌نماید، باید از شما اهل البیت آغاز کند و با شما باشد. هر کس توحید خالص طلب می‌کند و وحدانیت خدا را می‌جوید، ولایت و اطاعت شما را می‌پذیرد و هر که قبله مقصودش خداست، به سوی شما می‌آید».

پی‌نوشت‌ها:
1. العنکبوت (29) آیه 69.
2. نهج البلاغه، خطبه 1.
3. الکافی، ج 2، ص 352. شیخ کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 352. دارالکتب الاسلامیه، تهران،1365 ش.
4، اصول کافی، ج 2 ، ص 504 .
5. البقره (2): 189.
6. سید هاشم بحرانی، البرهان، ج 1 ، ص 190، بنیاد بعثت، تهران، 1416ق.
7. همان.
8. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعة کبیره.

۳۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۵۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

شهیدتهرانی مقدم

.....................................................


برادر شهید تهرانی‌مقدم مطرح کرد
نظر سید حسن نصرالله درباره حسن تهرانی‌مقدم

سید حسن نصرالله درباره شهید تهرانی مقدم گفته بود: هر زنی که در لبنان با راحتی از شمال به جنوب یا بالعکس سفر می کند، این امنیت را مدیون حاج حسن آقای تهرانی مقدم است.

خبرآنلاین نوشت: محمد تهرانی مقدم که در دوران دفاع مقدس مسئول قرارگاه رمضان در سلیمانیه و کرکوک بوده تا پایان جنگ هماهنگی فعالیت های معارضین عراقی در برابر رژیم بعثی را انجام می داده است. چند سال در تیم حفاظت رهبر انقلاب فعالیت می کند و دوره ای هم معاون  اطلاعات نیروی مقاومت بسیج در دوران فرماندهی سردار افشار می شود. دهه 80 را بیشتر به برادرش در زمینه ساخت موشک های بالستیک و توان دفاعی کشور کمک می کند . او در حال حاضر رئیس هیات مدیره موسسه فرهنگی شهدای غدیر است.

با تهرانی مقدم درباره شخصیت مردی که او را پدر موشکی ایران می خوانند گفت وگو کردیم. مردی که اولین تماس ها درباره خبر شهادتش از سوی حزب الله لبنان بود و سید حسن نصر الله بعدها او را ستود.

این گفت وگو در حاشیه سفر تهرانی مقدم به عراق انجام شد. کشوری که جوانی محمد تهرانی مقدم در آن سپری شده است.

 

* بعد از شهادت ایشان لقب پدر موشکی درباره  او به کار برده شد.این مرحوم چه کرد که چنین لقبی به ایشان داده شد؟

سال 63 مردم می گفتند موشک جواب موشک، حاج حسن آقا همان زمان که فرمانده توپخانه سپاه بود، به تکاپو افتاد و بالاخره سیستم موشکی سپاه را راه اندازی کرد. دوستانی که مثل آقای دکتر منطقی در ساخت و آقای رفیق دوست در تهیه  ملزومات، ایشان را کمک کردند. آقای دکتر منطقی با حاج حسن آقا ،صنایع موشکی را با هم راه اندازی کردند. منتها ایشان سعی می کرد خودش پشت صحنه باشد.

زمان جنگ گروهی به کره شمالی  و بعد به لیبی و چند کشور دیگر رفتند . در آن دوران آقای رفیق دوست وزیر سپاه بود. با تلاش خود حاج حسن آقا و البته با محوریت آقای رفیق دوست یک تعداد موشک اسکاد بی خریداری شد. یک اشتباهی هم گاهی اوقات در مصاحبه ها می شود این است که گفته می شود ما این موشک ها را از لیبی خریدیم.در حالی که این طوری نبود.افرادی از لیبی آمدند و نحوه کار با این موشک ها را در سوریه به ما آموزش دادند. وقتی آموزش تمام شد، یک تعداد برای آموزش های تکمیلی به ایران آمدند که آنها هم وسط کار ول کردند و رفتند.در این شرایط ایشان 2 فروند از این موشک ها را به ایران آورد و با کمک همکارانش شروع به مهندسی معکوس کرد. بیش از 30 هزار قطعه در آن بود. شما تصور کنید یک مجموعه ای که های تک است و کسی آن را به ما نمی دهد. را چطوری ساختیم. این روحیه حسن آقا بود که گفت ما می توانیم این موشک را بسازیم. ایشان حتی می گفت ما این موشک را صادر خواهیم کرد. اما برخی از متخصصین  می گفتند این بحث نه منطقی است و نه شدنی.

 

* یعنی مخالفت می کردند و معتقد بودند نمی شود.

بله، البته شما بدانید که در هر کار بزرگی بالاخره تنوع نظرات خیلی طبیعی است.خصوصا این صنایع موشکی از فناوری های های تک است. خیلی ها فکر می کردند ما نمی توانیم آن را بسازیم.

یادم هست وقتی حاج حسن آقا مسئول توپخانه سپاه شد، برخی دوستان ارتشی می گفتند توپخانه سپاه بعید است شکل بگیرد.براساس همان نگاه کلاسیک نظامی معتقد بودند که توپخانه کلی آموزش می خواهد و شاید هم در آن زمان براساس نگاه های معمول راست می گفتند. آن دوران سپاه خیلی همت می کرد چند خمپاره 120 می توانست بزند.

وقتی به ایشان گفتند حالا که می خواهید توپخانه را راه بیندازید، توپخانه تان کو؟ ایشان گفت: توپخانه ما آن طرف است. اتفاقا یک هفته بعد عملیاتی شد و بخشی از توپخانه دشمن را ایران غنیمت گرفت و با همان اقلام غنیمتی، سیستم توپخانه سپاه راه افتاد.

وقتی رهبر معظم انقلاب هم وقت بعد از شهادت ایشان به منزل ما تشریف آوردند فرمودند:«حاج حسن آقا آن قدر فکر بلندی داشت، که بنده گاهی او را کنترل می کردم و می گفتم الان زمان فلان بحث نیست.»

ایشان در زندگی نگاهش این بود اتفاقا کارهایی که همه می گویند نمی شود و داوطلب ندارد، ما باید انجام دهیم.یکبار زمانی که در فدراسیون کوهنوردی مسئولیت داشت، اعلام کرد ما می خواهیم با یک گروه 5 هزار نفری قله دماوند را فتح کنیم. رئیس وقت فدراسیون آن موقع به ایشان گفت: یا شما نمی دانی 5 هزار نفر چه عددی است یا متوجه شرایط قله دماوند نیستی. راست هم می گفت قله دماوند را  حداکثر یک گروه 50 نفره بالا می رود نه 5 هزار نفر. شهید تهرانی مقدم در پاسخ گفت: اتفاقا کاری را که به طور معمول امکانش  نیست ما می خواهیم انجام دهیم.ایشان این طرح را اجرا کرد و 4750 نفر به قله رسیدند. این در طول تاریخ کوهنوری سابقه ندارد.با همین روحیه ایشان کشور را در زمینه موشکی به رتبه ششمین کشور برتر دنیا رساند.

 

* بالاتر از ما چه کسانی در این رتبه بندی قرار دارند؟

در دنیا کشور روسیه و آمریکا تقریبا همزمان با هم جلو می روند. در اروپا فرانسه و المان. در آسیا هم چین  و ایران.

 

* بعد از شهادت ایشان،خبرهایی درباره به ثمر نشستن موشکی که ایشان در حال کار بر روی آن بود، منتشر شد و اعلام شد به ثمر رسیده است. می توانید جزئیات بیشتری در این خصوص این موشک ارائه دهید؟

آن موشک 40 تن وزن دارد و 90 کیلومتر از فضا خارج می شود. این موشک بالستیک و دور برد است.وقتی ما وارد جو شدیم، جو محدودیت زمین را ندارد و به هر هدفی می تواند برسد. حتی ایشان طرح هایی داشت که اگر آمریکا مستقیما وارد شیطنت با ما شود، ما از طریق سیستم موشکی پاسخ آنها را بدهیم.بر همین اساس هم هدف ایشان در توسعه توان موشکی کشور، اسرائیل نبود زمانی که بنده در لبنان مسئولیتی داشتم، ایشان به من می گفت چه دلیلی دارد ما موشک های 2 هزار متری را بزنیم در سر اسرائیل. ایشان سال 79  در جنوب لبنان سیستمی را به بچه های حزب الله لبنان آموزش داد که  صدها موشک در برابر رژیم صهیونیستی اماده کردند. از جنوب لبنان تا اسرائیل هم 150 کیلومتر  فاصله است. رژیم صیهونیستی نمی داند این سیستم کجاست، اما می دانند که اگر خطای کنند، رژیم صهیونیستی محو می شود.حتی وقتی سال قبل اوباما اعلام کرد در فلان روز وارد سوریه می شویم، این سخن عملیاتی نشد. چرا؟ چون حزب الله لبنان به آمریکا پیغام داد اگر وارد سوریه شوید، ما اسرائیل را با خاک یکسان می کنیم.

 

* اینکه می گوید هدف ایشان آمریکا بود یعنی اینکه ایشان معتقد بود که باید برد موشک های ما به آمریکا برسد.

بله،امروز سیستم موشکی ما هم می تواند پاسخ دشمن را بدهد و هم بازدارنده باشد.این همه سر و صدایی که در موضوع هسته ای می کنند، خود غربی ها می دانند بی فایده است. چون بمب هسته ای امروز در جهان کارایی ندارد.

 

* از علاقه حزب الله لبنان به شهید مقدم گفتید. واکنش آنها به خبر شهادت ایشان چه بود؟

اعضای حزب الله واقعا عاشق حاج حسن بودند. چون ایشان مقاومت را  متحول کرد.روزی که آن انفجار رخ داد من در مسیر رفتن به محل حادثه بودم که اولین تلفنی که به من شد، از سوی بچه های حزب الله بود.آن تماس من را شگفت زده کرد چون قبل از اینکه اقوام و دوستان ایشان تماس بگیرند، از لبنان با من تماس گرفتند. آن روز و شب ،خیلی عجیب بود. وقتی تلفن را برداشتم بچه های حزب الله به من گفتند ما خبری درباره شهادت ایشان شنیدیم، صحت دارد؟ همان پشت تلفن مسئولی که تماس گرفته بود شروع کرد به گریه کردن.چند وقت بعد هم وقتی بچه های گروه شهید تهرانی مقدم به لبنان سفر کردند دیداری با سید حسن نصر الله داشتند. ایشان در آن دیدار گفت:« هر زنی که در لبنان با راحتی از شمال به جنوب یا بالعکس سفر می کند، این امنیت مدیون حاج حسن آقای تهرانی مقدم است.»

 

مطلب فوق مربوط به سایر رسانه‌ها می‌باشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است.

۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

ده جمله ی رهبری درباره شهدای هسته ای

دستیابی به دانش هسته‌ای یکی از نمونه‌های موید پیشرفت دانشمندان ایرانی است که درباره آن هیاهوی زیادی هم به راه افتاده اما علت اصلی جنجال غربیها، توانایی بومی دانشمندان جوان کشورمان در دستیابی به این فناوری پیشرفته است. ۱۳۸۴/۱۰/۲۸

* دانشمندان جوان ایرانی با موفقیت بزرگ خود در دانش هسته‌ای در واقع آینده بلندمدت انرژی ملت ایران را تضمین کردند و این سررشته را نباید به هیچ قیمتی از دست داد زیرا هرگونه عقب نشینی از این میدان صددرصد ضرر است. ۱۳۸۵/۰۳/۰۷

* دست جنایتکاری که ضایعه (شهادت استاد دانشمند مرحوم آقای دکتر مسعود علی‌محمدی رضوان الله علیه) را آفرید، انگیزه‌ی دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشاء و برملا کرد. بیگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن،‌ این انگیزه‌ی خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت. ۱۳۸۸/۱۰/۲۵

* شهادت این دانشمندان برجسته در راه آرمانهای بلند و الهی، به کشور، انقلاب اسلامی، ملت ایران و محیط علمی آبرو بخشید و آنان با این شهادت، به بالاترین رتبه از ارزشهای معنوی دست یافتند. ۱۳۸۹/۱۱/۰۴

* در قضیه‌ی ترورهای (دانشمندان هسته‌ای)، من عقیده‌ام این است که بچه‌های تشکلهای دانشجوئی در این قضیه کوتاه آمدند؛ یعنی کم‌عملی نشان دادند. باید این قضیه را بزرگ میکردید. البته نه اینکه بزرگ کنید - چون خودش بزرگ است - همان جور که هست، منعکس میکردید. ما حتّی ندیدیم تشکلهای ما پوستر این شهدا را هم چاپ کنند، منتشر کنند، پخش کنند، یادمان اینها را نگه دارند. نه، این موضوع اصلاً نباید فراموش شود؛ این کار کوچکی نیست. ۱۳۹۰/۰۵/۱۹

* اگر دانشمندِ علاقه‌مند به سرنوشت کشور، آماده‌ی فداکاری در این راه - فداکاری به حسب خودش - در یک کشوری وجود داشت، آن کشور رشد میکند. چیزی که میتواند این نیرو را به وجود بیاورد، این پیشرفت را به وجود بیاورد، بهتر از همه چیز، ایمان است. اگر این ایمان بود، کشور پیشرفت میکند. ۱۳۹۰/۰۷/۱۳

* رشد شتابنده‌ی علمی و فتح قله‌های دانش که با همت و عزم جوانان مؤمن و غیور و توانائی چون مصطفای شهید رونق یافته، امروز قائم به هیچ فردی نیست، این یک جنبش تاریخی و برخاسته از یک عزم خلل‌ناپذیر ملی است. ۱۳۹۰/۱۰/۲۲

* (شهدای هسته‌ای) در راه خدا شهید شدند، در راه پیشرفت اسلام شهید شدند. مسئله‌ی اینها فقط این نیست که حالا ما یک ملتی هستیم، میخواهیم از فلان کشور و فلان دولت عقب نمانیم، لذا وارد عرصه‌ی علمی شده‌ایم؛ این هست، به‌اضافه‌ی یک چیزی از این مهمتر؛ و آن این است که ما با این حرکت علمیِ خودمان داریم اسلام را سربلند میکنیم، نظام اسلامی را آبرومند میکنیم. ۱۳۹۰/۱۰/۲۹

* مسئله این نیست که ما خواهیم توانست از صنعت هسته‌ای برای مصارفی که به سود منافع ملی است، استفاده کنیم؛ مسئله این است که این حرکت، به جوانهای این کشور، دانشمندان این کشور، آحاد مردم این کشور، عزم و تصمیم راسخ میبخشد و آنها را در این راه ثابت‌قدم میدارد؛ این مهم است. ۱۳۹۰/۱۲/۰۳

* یاد شهید علی‌محمدی، شهید شهریاری، شهید رضائی‌نژاد و شهید احمدی روشن هرگز از خاطره‌ی این ملت و حافظه‌ی تاریخ ما بیرون نخواهد رفت. ۱۳۹۱/۰۵/

۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

متن ترانه حضرت محمد(ص):حامدزمانی


اس ام اس تبریک مبعث حضرت رسول

                                محمد(ص) مقتدای اهل آدم

محمد(ص) مصطفای آل آدم

محمد(ص) رحمت للعالمین است

رسول آسمانی بر زمین است

دلش دریایی و خلقش خدایی

نگاه روشنش شمس الضحایی

تبر بر دوش تا بتخانه آمد

حبیب الله سرمستان محمد(ص)

********

خودش خاتم، خدا ختم کلامش

تمام مهربانی در سلامش

نهان در گیسوانش سر اسرا

شکسته شور فریادش قفس را

امین وحی رب العالمین است

امیر و سرور روح الامین است

یتیم مکه آقای جهان است

محمد(ص) سید پیغمبران است

********

احسنت یا بدر العجم

لبیک یا شمس العرب

ای حسن خلقت بی بدل

ای از تو عالم در عجب

طاهای  ما، یاسین ما

ای آیه هایت دین ما

ما قاری قرآن تو

تو حافظ آیین ما

********

گاهی وقت ها دلم بال و پر می‎زنه

با گریه خونه یارو در می‎زنه

بارون مرحمت می‎باره روی سرم

مدیون خوبی و لطف پیغمبرم

جاری شد در رگ و قلب ما خون تو

خورشید راه ما حالا مدیون تو

مکتب عشق تو دست ما رو گرفت

برق تکبیر ما کوچه ها رو گرفت

احساس و قلب من جا مونده دستتون

ممنون از لطفتم آقای مهربون


اس ام اس تبریک مبعث حضرت رسول


منبع: besuyezohur.ir
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

عیدمبعث


محمد پاک و شفاف و زلال است / که مرات جمال ذوالفقار است

محمد تا نبوت را برانگیخت / ولایت را به کام شیعیان ریخت . . .


عید مبعث مبارک

 

 

اس ام اس تبریک مبعث حضرت رسول


 

روز مبعث چه روزی است؟

 

مبعث

 

روز مَبْعَث بر پایهٔ باورهای اسلامی، روزی است که محمد، پیامبر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. مسلمانان معنقدند او در غار حرا، توسط جبرئیل و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند. محمد در این زمان چهل سال داشت و در مکه زندگی می‌کرد.

 

باور شیعیان

بر اساس باور شیعیان، محمد مصطفی در روز ۲۷ رجب عام الفیل، سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام مبعوث شد. شیعیان این روز را جشن می‌گیرند و در روایات اسلامی اعمال مستحبی برای روز مبعث پیش بینی شده‌است. دعا، نماز و غسل مستحب از اعمال این روز است.

 

باور اهل سنت

در نزد اهل سنت تاریخ دقیق بعثت پیامبر مشخص نیز ولی بعضی معتقدند که این واقعه در شب ۲۱ ماه رمضان بوده است. به دلیل نامعلوم بودن تاریخ، مبعث نزد اهل سنت جشن گرفته نمی‌شود.

 

روز مبعث چه روزیست؟

 

روز مَبْعَث، روزی است که حضرت محمد، پیامبر گرانقدر اسلام، به درجه پیامبری برگزیده شد. در تقویم هجری قمری، ۲۷ رجب روز مبعث است.

 

حضرت محمد مصطفی در روز (۲۷ رجب) سال ۴۰ عام الفیل، همزمان با سال ۱۳ پیش از هجرت پیامبر اسلام، در غار حرا، توسط (جبرئیل) و از سوی خدا به پیامبری نایل آمد و مأمور شد که چندخداپرستی و بت‌پرستی را از زمین بردارد و خداپرستی را رواج دهد و پیام وحی را به مردم برساند.

 

روز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه گرایی، هوس پرستی و جهل پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه هاست؛ عاطفه هایی که در رقص شمشیرها زخمی می شد و در جنگل نیزه ها جان می باخت. آن روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت ها، جان به بارش تیرها می دادند و زنان بی پناه، در بند اسارت می زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می خلید و چه زخم هایی دل عاطفه ها را می خَست.

 

روز مبعث، روز مرگ قساوت ها و شرارت ها بود؛ روز مرگ کرامت هایی که به پای بت ها قربانی می شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش های ناروا بود.


مشارق انوار الیقین، ص 51
مناقب الخارزمی، ص 257
اثبات الهداة، ج 2



اس ام اس تبریک مبعث حضرت رسول


۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

مهمترین سرمایه مردم آخرالزمان......

.............................................

متن حدیث:
قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): «یا على، أَعْجَبُ النّاس ایماناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقیناًقَومٌ یَکوُنُونَ فى آخِرالزَّمانِ لَمْ یَلْحَقوُا النَّبىَّ (صلى الله علیه وآله) وَحُجِبَ عَنْهُم الْحُجَّة فَآمَنُوا بِسَواد على بَیاض»
ترجمه:
حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) خطاب به امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمودند: عجیب ترین (مهمترین) مردم از همه، کسانى هستند که ایمانشان برتر و یقینشان کاملتر است، افرادى هستند که در آخرالزّمان مى آیند، درحالى که نه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دیده اند و نه حجّت و امام را، در عین حال ایمان مى آورند به سیاهى در سفیدى (یعنى همان کتابهایى که در دستشان است).
شرح حدیث:
حضرت(صلى الله علیه وآله) در روایتى دیگر، اینان را «برادران خودش» نامید، در حالى که به دیگران «اصحاب» اطلاق فرموده است. ما مى خواهیم از این حدیث غیر از موضوع «آخرالزّمان» مطلب دیگرى استفاده کنیم که متناسب با جلسه اهل علم است. و آن این که تنها سرمایه دینى مردم آخرالزمان همین کتابهاست. بنابراین، رسالت مهمّ ما در این عصر و زمان، حفظ این سرمایه بزرگ یعنى کتب پیشینیان و مطالعه و تحقیق و مباحثه در مورد آنهاست، مگر در این زمانه، ما به غیر از آن کتابها به چیز دیگرى دسترسى داریم؟ مسلّماً تنها راه همان کتابهاست، زیرا نمى توانیم به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا ائمّه معصومین(علیه السلام) برسیم تا تکالیف را بپرسیم . و مسأله مهم این است که واقعاً این سرمایه ارزشمند را در همان مسیرى که لازم است به کار اندازیم; یعنى بتوانیم با همین کتابها مردم را به خدا نزدیک کرده و با حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و ائمّه و به خصوص امام زمان(علیه السلام) ارتباط دهیم. کسانى که به چنین برنامه هایى اهمیّت نمى دهند سخت در اشتباهند; چون این سخن، سخن مربّى و معلّم بزرگ انسانیّت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) است و هر چه هست در همین کتابهاست. بنابراین، من که ادّعاى سربازى امام زمان(علیه السلام) را دارم و خود مروّج و مُبَلِّغِ دستورهاى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى دانم، باید مخلصانه در خدمت همین کتابها باشم; یعنى هم آنها را خوب مطالعه کنم، خوب بفهمم و خوب به آنها عمل کنم و آن گاه با روش بهترى در راه نشر و تبلیغ آنها بکوشم که در این صورت، به وظیفه ام عمل و خلأ وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و غیبت امام زمان(علیه السلام) را با نشر کتب پر کرده ام. این که مثلاًدر بحارالانوار داریم: «مَنْ حَفَظَ عَلى أُمَّتى أَرْبَعینَ حَدیثاً یَنْتَفِعُونَ بِها بَعَثَهُ اللّهُ تَعالى یَوْمَ الْقِیامَةِ فَقیهاً عالما; هر کس که چهل حدیثى که مردم از آن بهره ببرند، حفظ کند، خداوند او را فقیه عالم مبعوث مى کند».(1) معنایش این نیست که آنها را حفظ و از بر کنیم، بلکه معنایش این است که این ها را جمع کرده و آن گاه ابلاغ کنیم; مثلاً این که من هر هفته حدیثى را براى شما مى خوانم و مقدارى در باره آنها بحث مى کنم ـ اگر این کار با اخلاص باشد ـ من هم مصداق این حدیث مى شوم.
بنابراین، مقصود از حفظ، نگهدارى و ابلاغ است و لذا علماى بزرگ «اربعین» مى نوشتند و در بین مردم تبلیغ هم مى کردند که چهل حدیث حفظ کنند. حتّى در بین اصحاب کسانى بودند که بیش از چهل هزار حدیث را هم حفظ داشتند و هم به امّت ابلاغ کردند و چه افتخارى از این بزرگتر که انسان احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را به مردم برساند و چه محرومند از سعادت، آنانى که ممکن است یک ساعت سخنرانى کنند امّا آیه و حدیثى در بین مطالب آنها نیست، در حالى که، «قد جاءَکم من اللّه نورٌ و کتابٌ مبین; از طرف خدا براى شما نور و کتاب آشکار آمد» نور سخنرانیها، کلمات اهل بیت: است همان گونه که در بحارالانوار آمده است: «کَلامُکُم نُورٌ اَمْرُکُم رُشْدُ وَ وصیَّتُکُم التَّقْوى، سخن شما نور و فرمان شما رشد و سفارش شما تقواست».(2)
واقعاً چه لذّت بخش است که انسان چهل حدیث را حفظ کند و بگوید و در روز قیامت در صف عالمان و فقیهان قرار گیرد! بنابر این، باید بکوشیم تا در هر مجلسى سخنى از معصومین(علیهم السلام) گفته شود.
نکته اى که باید به آن توجّه داشته باشیم این است که تمام دنیا چه دنیاى ظلم و چه عدالت روى همین کتابها(سواد على البیاض) مى چرخد. حافظان کلام اهل بیت(علیهم السلام) حافظان دین هستند و این جاست که مى بینیم انسانهایى مبارز، ایثارگر، عالم، فداکار، آگاه و... پرورش پیدا مى کنند.
اکنون که سخن به این جا رسید مناسب است چند حدیث درباره نشر احادیث و تعلیم آنها بیان شود:
1ـ عن عَلىٍّ(علیه السلام)قالَ: قالَ رَسوُلُ اللّه (صلى الله علیه وآله): اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائى ثَلاثَاً، قیلَ یا رسولَ اللّه وَمَنْ خُلَفائک؟ قال: الَّذینَ یُبَلِّغوُنَ حَدیثى وَ سُنَّتى ثُمَّ یُعَلِّمونَهاأُمَّتى; از على(علیه السلام)نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سه بار فرمود: خدایا جانشینان مرا مورد رحمت خود قرار ده. پرسیدند: اى پیامبر خدا، جانشینان تو کیانند؟ فرمود: آنان که حدیث و سنّت مرا تبلیغ نموده و آن را به امّتم مى آموزند.(3)
2ـ عبدالله بن صالح هروى مى گوید: از امام رضا (علیه السلام)شنیدم که مى فرمود: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً أَحْیى أَمْرَنا; خداوند رحمت کند بنده اى را که امر ما را زنده کند». پرسیدم: چگونه امر شما زنده مى شود؟ فرمود: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیُعَلِّمُهاالنّاسَ، فَاِنَّ النّاسَ لَوْعَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَ تَّبَعُونا; علوم ما را فرا مى گیرد و آن را به مردم مى آموزد. اگر مردم سخنان زیباى ما را بدانند قطعاً از ما پیروى مى کنند...»(4)
3ـ جمیل بن درّاج و دیگران از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند که فرمود: «بادِروُا أَوْلادَکُمْ بِالْحَدیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ الَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ; در یاد دادن حدیث به فرزندان خود شتاب کنید پیش از آن که مرجئه در تعلیم آنان بر شما سبقت گیرند»(5)
4ـ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «حَدِّثُوا عَنّا وَ لا حَرَجَ، رَحِمَ اللّهُ مَنْ أَحْیى أَمْرَنا; از ما حدیث نقل کنید و احساس سختى نکنید. خدا رحمت کند کسى را که امر ما را زنده بدارد».(6)
5 ـ فضیل بن یسار مى گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: «یا فُضَیْل اِنَّ حَدیثَنا یُحْیىِ الْقُلوُبَ; اى فضیل! سخن ما دلها را زنده مى کند»(7)
6ـ پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «تَذاکَروُا وَتَلاقَوْا وَ تَحَدَّثُوا;فَاِنَّ الْحَدیثَ جَلاءُ الْقُلُوبِ ; اِنَّ الْقُلُوبَ لَتَرینُ کَما یَرینُ السَّیْفُ وَ جَلاؤُهُ أَلحَدیثْ; با یکدیگر گفتگو و ملاقات داشته باشید و حدیث بگویید; زیرا حدیث مایه روشنى دلهاست. دلها نیز مانند شمشیر زنگ مى گیرد و جلاى آن حدیث است»(8)
7ـ امام باقر(علیه السلام)فرموده است: «وَ بِالدّاریاتِ لِلرّوایاتِ یَعْلوُا الْمُؤْمِنُ اِلى أَقْصى دَرَجاتِ الاْیمانِ; پیروان اسلام در پرتو معرفت واقعى و درک حقایق علمى روایات، مى توانند به عالیترین مدارج ایمان نایل شوند»(9)



۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

مشخصات واوصاف حضرت مهدی(عج)

...........................................................

1- مهدی علیه السلام - از خاندان و ذریه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم - است.«طبق 389 حدیث»

2- همنام و هم کنیه پیغمبر صلی الله علیه و آله - و شبیه ترین مردم به آن حضرت است. «طبق 48 حدیث»

3- در صفت شمائل و قیافه آن حضرت. «21 حدیث»

4- از فرزندان امیر المؤمنین عیله السلام - است. «طبق 214 حدیث»

5- از فرزاندان حضرت فاظمه زهرا علیه السلام - است. «طبق 192 حدیث»

6-از فرزاندان حسن و حسین علیهما السلام است. «طبق 107 حدیث»

7- از فرزندان حسین علیه السلام - است. «طبق 185 حدیث»

8- نهمین از فرزندان حسین علیه السلام «طبق 148 حدیث»

9- از فرزندان زین العابدین علیه السلام - است. «طبق 185 حدیث»

10-هفتمین از فرزندان حضرت باقر علیه السلام - است. «طبق 103 حدیث»

11- ششمین از فرزندان حضرت صادق علیه السلام - است. «طبق 99 حدیث»

12- پنجمین از فرزندان موسی بن جعفر علیهما السلام - است. «طبق 98 حدیث»

13- چهارمین از فرزندان حضرت رضا علیه السلام - است. «طبق 95 حدیث »

14- سومین از فرزندان امام محمد تقی علیه السلام - است. «طبق 60 حدیث»

15- جانشین امام علی نقی و پسر امام حسن عسکری علیهما السلام - است. «طبق 146 حدیث»

16- اسم پدرش حسن علیه السلام - است. «طبق 147 حدیث»

17- مادرش سیده کنیزان و بهترین ایشان است. «طبق 9 حدیث»

18- دوازدهمین امام و خاتم ائمه است. «طبق 136 حدیث»

19- دارای دو غیبت است (صغری و کبری). «طبق 10 حدیث»

20- غیبتش از بس طولانی خواهد شد که مردم ضعیف الایمان و کم معرفت، گرفتار شک و تردید می شوند . «طبق 91 حدیث»

21-بسیار طویل العمر است. «طبق 318 حدیث»

22-زمین را پر از عدل و داد کند بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد. «طبق 123 حدیث» مشخصات و اوصاف حضرت مهدی (عج)

23- مرور روزگار او را پیر نسازد و به سیمای جوانان باشد. «طبق 8 حدیث»

24- ولادتش پنهان باشد. «طبق 14 حدیث»

25- دشمنان خدا را می کشد و زمین را از شرک و ظلم و ستم و حکومت دیکتاتوران پاک و به تأویل جهاد کند. «طبق 19 حدیث»

26- دین خدا را آشکار و اسلام را در تمام روی زمین گسترش دهد و فرمانروای روی زمین گردد و زمین را خدا به او زنده سازد. «طبق 47 حدیث»

27-مردم را به هدایت و قرآن و سنت برگرداند. «طبق 15 حدیث»

28-دارای سنتهایی از انبیاء است که از آن جمله غیبت است. «طبق 23 حدیث»

29-با شمشیر قیام کند. «طبق احادیث بسیار»

30-روش او روش پیغمبر صلی الله علیه و آله - باشد. «طبق 30 حدیث»

31-ظاهر نشود مگر بعد از آنکه مردم در امتحانات و آزمایشهای سخت واقع شوند. «طبق 24 حدیث»

32-عیسی نازل شود و در نماز به آن حضرت اقتدا نماید. «طبق 25 حدیث»

33- پیش از ظهورش بدعتها و ظلم و گناه و تجاهر به فسق و فجور، زنا، ربا، میگساری، قمار، رشوه، ترک امر به معروف و نهی از منکر و معاصی دیگر رایج شود، زنان مکشفه و در کارهای مردان شرکت کنند، طلاق بسیار و مجالس لهو و لعب و غنا و آوازهای مطرب علنی گردد. «طبق 37 حدیث»

34- هنگام ظهورش منادی آسمانی به نام او و پدرش ندا کند که همه آن را بشنوند و ظهور آن حضرت را اعلام کند. «طبق 27 حدیث»

35- پیش از ظهورش نرخها بالا رود و بیماریها زیاد شود و قحطی ظاهر و جنگهای بزرگ برپا شود و خلق بسیار از میان بروند. «طبق 23 حدیث»

36- پیش از ظهورش «نفس زکیه» و «یمانی» کشته شوند و در «بیدا» (که مکانی بین مکه و مدینه است» خسفی واقع شود و دجال و سفیانی خروج کنند و صاحب الزمان علیه السلام - آنها را بکشد. «طبق احادیث باب 6 و 7 از فصل 6 و باب 9 و 10 از فصل 7»

37- برکات آسمان و زمین بعد از ظهورش ظاهر شود و زمین معمور و آباد گردد و غیر خدا پرستش نشود و کارها آسان و خردها تکامل یابد. «طبق احادیث باب 2 و 3 و 4 و 11 و 12 از فصل 7»

38- سیصد و سیزده نفر اصحاب او در یک ساعت به محضرش حاضر شوند. «طبق 25 حدیث»

39- ولادت و مشروح تفصیلات و تاریخ آن و بعضی از احوال مادر جلیله آن حضرت. «طبق 214 حدیث»

40- شرح بعضی از معجزات او در زمان حیات پدر بزرگوارش و در غیب صغری و غیب کبری و نام جمع کثیری از کسانی که مشرف به نعمت دیدار و لقای آن حجت اند. «طبق باب 2و 3 از فصل 3 و باب 1 و 2 از فصل 4 و باب 1 و 2 از فصل 5»

منبع: کتاب امامت و مهدویت تألیف آیة الله صافی گلپایگانی


.........................................................

۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

نقش انگشترامام حسین(ع)

..............................................

محمد رجبی‌دوانی رئیس کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در مراسم رونمایی از تمبر و دانشنامه مهر و حکاکی ایران بیان داشت: با توجه به اهمیت اثر ارزشمند «مهر و حکاکی در ایران»، تلاش استاد محمدجواد جدی و همت فرهنگستان هنر، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی هم سهم کوچکی در انتشار این اثر داشته باشد. در واقع این کتاب یکی از برجسته‌ترین آثار پژوهشی است و کتابخانه مجلس شورای اسلامی بر روی انتشار کتاب‌هایی تمرکز دارد که از آثار فاخر پژوهی به شمار می‌رود و این کتاب نیز از جمله این آثار است که کلیدهایی را برای محققان آماده ساخته تا بتوانند آثار برتری داشته باشند.

وی با اشاره به دوره‌ تاریخی مُهرها، ادامه داد: مهر جدا از اینکه هویت یک شخص را تثبیت می‌کرد و هر جا که مهری زده می‌شد، هویت مالکیت آن را محرز می‌کرد، در شکوفایی هنر خوشنویسی نیز ارزش فراوانی دارد. همچنین مُهر نشان از به کمال رسیدن و تمامیت است. به همین جهت حضرت محمد (ص) خاتم پیامبران است.

رجبی‌دوانی ادامه داد: بسیاری از امامان انگشترهایی داشتند که مزین به آیات الهی بود، مانند امام حسین (ع) که انگشتری داشتند که بر روی آن «حسبی الله» حک شده بود و تمام زندگی ایشان روی همین بود.

وی با اشاره به تاریخ استفاده از مهر و حکاکی گفت: یکی از مواردی که حکاکی را مورد توجه قرار داد ویژگی خاص زمانی آن بود و در گذشته معتقد بودند آثار حکاکی تا زمانی که پروردگار اجازه دهد ماندگار می‌ماند و آیندگان می توانند به آن دست پیدا کنند.

۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

اشعارومطلب شهادت امام موسی کاظم (ع)



....................................................

زمینه – شهادت امام کاظم علیه السلام

یا سیدی موسی بن جعفر2بار   مددی باب الحوائج

یاس گلستان پیغمبر/ای پسر زهرا و حیدر/سیدی موسی بن جعفر

تا به فلک رفته سوز آهت/گوشه ی زندان شد قتلگاهت

فضل و شرافت بوده گناهت/گوشه ی زندان شد قتلگاهت

یا سیدی موسی بن جعفر2بار   مددی باب الحوائج

 

دیده شده با یاد تو تر/ای به همه مولا و سرور/سیدی موسی بن جعفر

گوش دلم بشنود صدای/ناله ی جانسوز مادر تو

سندی بن شاهک یهودی/تازیانه زد به پیکر تو

یا سیدی موسی بن جعفر2بار   مددی باب الحوائج

 

دل تو شد خون ازکینه و/جنایت آن خصم کافر/سیدی موسی بن جعفر

از غم تو محشری به پا شد/حق ّ رسالت چه خوش ادا شد

دست و پا بسته با غل و زنجیر/گوشه ی زندان جانت فدا شد

یا سیدی موسی بن جعفر2بار   مددی باب الحوائج

سبک نوحه

***

نوحه واحد



شده این دل بی قرارم/ثناخوان موسی بن جعفر

چرا حال زارم نباشد/پریشان موسی جعفر

همان که به زندان بغداد/شده کشته از ظلم هارون

به یاد غم بی حد او/دل عاشقانش بُود خون

به مرثیه هایش/زند ناله زهرا

واویلا واویلا/واویلا واویلا

واویلا واغربتا...

چو آباء و اَجداد پاکش/بتابد ازو نور ایمان

بَرد دل ز کُلّ ملائک/مناجات او بین زندان

بُوَد وارث داغ مادر/همان بی قرین ِ یگانه

شده رزق او وقت افطار/رطب هایی از تازیانه

به جانش رسیده/شراری ز غمها

واویلا واویلا/واویلا واویلا

واویلا واغربتا...

ولیّ خدا را به زندان/نبوده اُمید نجاتی

یهودی شده قاتل او/وَ زنده شده خاطراتی

اسیران دلخون و شام و/عُبور از محلی پر از شر

خورَد سنگ ِ کین از روی بام/سر ِ پاک فرزند حیدر

بسوزم چو شمعی/که جان گشته بر لب

دگر من نگویم/چه ها دیده زینب

واویلا واغربتا...

***


امام کاظم(علیه‌السلام) قهرمان صبر 

و استقامت در بند زندان

شهادت امام کاظم علیه السلام

می‌خواهیم از هفتمین جلوه شمس هدی، وارث ولایت کبری، فروغ تابان امامت، حضرت موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) سخن به میان آوریم. گرچه فصل فصل کتاب زندگی سراسر درخشان او درس سازندگی، عرفان، اخلاق، مبارزه، عبودیت و ارزش‌های والای دیگر است، چرا که او خمیره‌ای از "روح‌القدس" و شکوه ابدی، و آیینه و مظهر صفات جمال و جلال خداوندی بود. می‌خواهیم از گوشه زندان او پرده برداریم، آن جا که آزادمردی در بند را با یک جهان شکوه و وقار می‌نگریم، که امواج نیل صبر و مقاومتش چونان موسای کلیم(علیه‌السلام) فرعون عباسی را به لجه هلاکت و فلاکت افکنده است.

او همچون الماس در زندان تاریک بود، و هارون بر سریر سلطنت چون مُهره‌ای تیره و بی بها. زندگی قهرمانانه امام کاظم(علیه‌السلام) در زندان، حقیقت توحید و ارتباط خالص با خدای بزرگ را نشان داد، و با صبر و مقاومتش بر ستمگران تاریخ آموخت که با بند و زنجیر، نمی‌توان چراغ آزادی و فضیلت را خاموش کرد. "کاظم" کلمه نبود، بلکه یک جهان مقاومت و ایستادگی در برابر جباران شکنجه‌گر بود، شکوهی وصف ناپذیر به بلندای خورشید بود، فریادی صاعقه خیز بر خرمن هستی پلید طاغوتیان.

او همچون الماس در زندان تاریک بود، و هارون بر سریر سلطنت چون مُهره‌ای تیره و بی بها. زندگی قهرمانانه امام کاظم(علیه‌السلام) در زندان، حقیقت توحید و ارتباط خالص با خدای بزرگ را نشان داد، و با صبر و مقاومتش بر ستمگران تاریخ آموخت که با بند و زنجیر، نمی‌توان چراغ آزادی و فضیلت را خاموش کرد.

شمشیر علی(علیه‌السلام) در دست داشت و فریاد فاطمه(سلام الله علیها) در حنجره، و خون حسین(علیه‌السلام) در رگ‌هایش جاری بود، او وجود عینی قرآن بود، حرکت‌های پرصلابت، و واکنش قاطع او در برابر زورمندان زراندوز و تزویرگران سالوس صفت، چون طوفان کوبنده‌ای بود که روزگار آنها را سیاه می‌کرد.

وصفش را از کوه دماوند پرسیدم، گفت: از من استوارتر است. از امواج کوه پیکر اقیانوس پرسیدم گفت: از من خروشان‌تر است. از خورشید پرسیدم گفت: از من درخشان‌تر است. از ماه پرسیدم گفت: از من تابان‌تر است. از غرش رعد و برق پرسیدم، گفتند: غرش او بر ستمگران جبار از غرّش ما بلندتر و نافذتر است. از خدای بزرگ پرسیدم، فرمود: بنده صالح ما است و همواره در سجده‌های طولانی با ما در راز و نیاز است. از قرآن پرسیدم، گفت: آیه آیه من در زندگیش دیده می‌شود، از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پرسیدم، فرمود: "جبرئیل برایم این پیام را از سوی خداوند آورد، که خداوند فرمود: موسی عبدی و حبیبی و خیرتی(1)؛ حضرت موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) بنده و دوست من، و برگزیده من از میان انسان‌ها است."

برای یافتن این مفاهیم در زندگی امام کاظم(علیه‌السلام) نظر شما را به چند نمونه از مقاومت و صبر انقلابی و پرصلابت آن حضرت در برابر هارون الرشید، پنجمین طاغوت دیکتاتور عباسی، جلب می‌کنیم:

"کاظم" کلمه نبود، بلکه یک جهان مقاومت و ایستادگی در برابر جباران شکنجه‌گر بود، شکوهی وصف ناپذیر به بلندای خورشید بود، فریادی صاعقه خیز بر خرمن هستی پلید طاغوتیان.

1ـ هارون الرشید در سال 179 ه.ق، در سفر حج وارد مدینه شد، و امام کاظم(علیه‌السلام) را به جرم این که تسلیم حکومت جابرانه او نبود، بلکه رو در روی او قرار گرفته بود، دستگیر کرده و همراه دژخیمان بی‌رحمش به سوی بصره فرستاد، و آن حضرت را در بصره به زندان افکندند، او در زندان آن چنان صبور و مقاوم بود که گویی حادثه‌ای در زندگی‌اش رخ نداده، بلکه مکرر به درگاه خدا سپاسگزاری می‌کرد و در دعا چنین می‌گفت: "اللهم انک تعلم انی کنت اسئلک ان تفرغنی لعبادتک، اللهم و قد فعلت فلک الحمد(2)؛ خدایا تو بر حال من آگاهی که از درگاهت تقاضا داشتم مرا در خلوتگاه قرار دهی تا با فراغت بیشتر تو را عبادت کنم، تقاضایم را برآوردی، تو را شکر و سپاس می‌گویم."

آری آن حضرت زندانی شدن را که در مسیر نهی از منکر بود، از نعمت‌های الهی می‌دانست، و از این که در زندان توفیق بیشتر برای ارتباط با خدا یافته، شکر و سپاس الهی را به جای می‌آورد.

2ـ در آن هنگام که امام کاظم(علیه‌السلام) را به زندان سخت "سِندی بن شاهک" بردند، و در آن جا تحت شکنجه‌های شدید قرار گرفت، هارون یکی از درباریان خود به نام "ربیع" را طلبید، و او را مامور کرد که به زندان نزد امام کاظم(علیه‌السلام) برود و از او دلجویی نماید و پیشنهاد آزاد شدن از زندان را به او بدهد، و به تقاضاهایش توجه کند. ربیع در زندان، به محضر امام کاظم(علیه‌السلام) رسید و به آن حضرت چنین گفت: "برادرت (هارون) مرا نزد تو فرستاده او سلام رساند و گفت به شما چنین عرض کنم؛ چیزهایی درباره تو به من خبر داده‌اند که مرا پریشان ساخت. از این رو، از مدینه تو را به این جا (بغداد) نزد خودم آوردم، در مورد آن چیزها تحقیق کردم دیدم، تو از همه عیوب پاک هستی، و فهمیدم که نسبت دروغ به تو داده‌اند. اینک با خود فکر کردم که تو را به خانه‌ات (در مدینه) بازگردانم، یا نزد خود نگهدارم، به این نتیجه رسیدم که اگر در نزد من باشی، سینه‌ام از عداوت تو خالی‌تر خواهد شد، و دروغ بدخواهان را آشکارتر خواهد کرد، من ربیع را مامور نمودم تا هرگونه غذایی را مایل هستی و هرگونه تقاضایی داری تامین کند، با کمال راحتی از او بخواه که بر آورده خواهد شد."

امام کاظم(علیه‌السلام) با کمال بی اعتنایی به پیام هارون، در دو جمله کوتاه و پرمعنی که نشان دهنده مقاومت و صلابتش بود، در پاسخ ربیع فرمود: "لا حاضر مالی فینفعنی و لم اخلق سوولا؛ اموال خودم در نزد من حاضر نیست تا از آن بهره‌مند گردم، و خداوند مرا درخواست کننده از خلق نیافریده است."

آن گاه امام بی درنگ برخاست و گفت: الله اکبر و مشغول نماز شد.

هارون خواست از راه تطمیع، امام کاظم(علیه‌السلام) را بفریبد، خود را به زندان فضل بن ربیع رسانید و امام با وساطت "فضل بن ربیع" نزد هارون آمد، هارون به حضرت احترام شایانی نمود، آن گاه پرسید: "چرا به دیدار ما نمی‌آیی؟"

امام کاظم(علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: "وسعت سلطنت و علاقه و دلبستگی تو به دنیا باعث شده که با تو ملاقات نکنم."

ربیع، پس از انجام ماموریت، نزد هارون بازگشت و ماجرای ملاقات خود را با امام کاظم(علیه‌السلام) به هارون گزارش داد. هارون به ربیع گفت: "روحیه موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) را چگونه دیدی؟ و نظرت درباره او چیست؟"

ربیع در پاسخ گفت: "یا سیدی! لو خططت فی الارض خطه فدخل فیها موسی بن جعفر(علیه‌السلام) ثم قال لا اخرج منها ما خرج منها؛ ای سرور من! هرگاه بر روی زمین خطی ترسیم شود، و موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) وارد آن خط گردد، سپس بگوید از آن خط خارج نمی‌شوم، هرگز خارج نخواهد شد."

هارون که امام کاظم(علیه‌السلام) را می‌شناخت و از مقاومت و اراده قاطع آن حضرت باخبر بود، سخن ربیع را تصدیق کرد و گفت: "همین گونه است که گفتی و من بیشتر دوست دارم که او در نزد من در همین جا (زندان بغداد) بماند." [یعنی مقاومت و استواری او آن چنان محکم است که بازگشت او به مدینه برای حکومت ما خطر آفرین خواهد بود.]

آن گاه هارون به ربیع گفت: "این موضوع محرمانه بماند، مبادا آن را برای کسی نقل کنی."

ربیع می‌گوید: تا هارون زنده بود، از ترس او، این ماجرا را به کسی نگفتم.(3)

3ـ در مورد دیگر، هارون به وسیله یحیی بن خالد برای امام کاظم(علیه‌السلام) که در زندان بود، پیام داد که هرگاه به طور کوتاه عذرخواهی کنی که از ذمه سوگندم بیرون آیم، تو را آزاد خواهم کرد، زیرا قبلا سوگند یاد نموده‌ام تا اقرار نکنی که با من بدرفتاری نموده‌ای، تو را آزاد نسازم.

امام کاظم(علیه‌السلام) با کمال بی اعتنایی به پیام هارون، به یحیی فرمود: "مرگ من نزدیک است و بیش از یک هفته در دنیا باقی نخواهم بود."(4)

شهادت امام کاظم علیه السلام

4ـ هارون خواست از راه تطمیع، امام کاظم(علیه‌السلام) را بفریبد، خود را به زندان فضل بن ربیع رسانید و امام با وساطت "فضل بن ربیع" نزد هارون آمد، هارون به حضرت احترام شایانی نمود، آن گاه پرسید: "چرا به دیدار ما نمی‌آیی؟"

امام کاظم(علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: "وسعت سلطنت و علاقه و دلبستگی تو به دنیا باعث شده که با تو ملاقات نکنم."

هارون مقداری درهم و دینار و خلعت، به آن حضرت اهدا کرد، امام کاظم(علیه‌السلام) آن را پذیرفت، و هنگام پذیرفتن چنین فرمود: "سوگند به خدا اگر هزینه مساله ازدواج مجرد‌های خاندان ابوطالب و در نتیجه قطع نسل آنها نبود، هرگز این پول‌ها را نمی‌پذیرفتم."

امام کاظم(علیه‌السلام) پس از این سخن، روی خود را به عنوان اعتراض از هارون برگردانید، و حمد و سپاس الهی را به جای آورد.(5)

5ـ هارون در ملاقاتی به امام کاظم(علیه‌السلام) عرض کرد: "فدک را (که حق شما است) بگیر تا آن را در اختیار شما بگذارم." امام امتناع ورزید تا این که پس از اصرار بسیار هارون، امام فرمود: "آن را با حدودی که دارد می‌گیرم."

هارون گفت: حدود آن چقدر است؟

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: "اگر حدود آن را مشخص کنم، آن را در اختیار من نمی‌گذاری."

هارون گفت: به حق جدت سوگند، آن را در اختیار شما می‌گذارم.

امام کاظم (علیه‌السلام) فرمود: "حد اول آن، عدن است؛ حد دوم آن سمرقند است؛ حد سوم آن آفریقا است؛ و حد چهارم آن سیف البحر نزدیک جزایر ارمنستان است."

امام هنگامی که این حدود را نام می‌برد، رنگ هارون لحظه به لحظه تغییر می‌کرد، به طوری که سیاه شد و فریاد زد: "دیگر برای ما چیزی نماند بنابراین بر مسند من بنشین." [یعنی تو خواهان حکومت هستی، و با این بیان می‌گویی زمام امور رهبری باید در دست من باشد.]

امام کاظم(علیه‌السلام) فرمود: "من که گفتم اگر حدود فدک را مشخص کنم آن را در اختیارم نمی‌گذاری." در این هنگام هارون تصمیم گرفت تا آن حضرت را به قتل برساند.(6)

امام کاظم علیه السلام شمشیر علی(علیه‌السلام) در دست داشت و فریاد فاطمه(سلام الله علیها) در حنجره، و خون حسین(علیه‌السلام) در رگ‌هایش جاری بود، او وجود عینی قرآن بود، حرکت‌های پرصلابت، و واکنش قاطع او در برابر زورمندان زراندوز و تزویرگران سالوس صفت، چون طوفان کوبنده‌ای بود که روزگار آنها را سیاه می‌کرد.

6ـ هنگامی که امام کاظم(علیه‌السلام) در زندان بود، هارون به دلیل مقاصد شومی که داشت، کنیز زیبارویی را به عنوان خدمتگذاری به امام، به زندان فرستاد، آن کنیز را به زندان آوردند، و مراحم و الطاف هارون را به عرض امام رساندند. [هارون می‌خواست از این طریق، امام را از خود خشنود سازد] امام آن کنیز را نپذیرفت و به عامری (شخصی که واسطه رساندن کنیز شده بود)، فرمود: به هارون بگو "بل انتم بهدیتکم تفرحون؛ بلکه این شمایید که به هدایایتان شاد هستید."(7)

عامری بازگشت و ماجرا را به هارون گفت، هارون خشمگین شد و به عامری گفت: "به موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) بگو نه ما با رضایت تو، تو را زندانی کرده‌ایم و نه با رضایت تو خدمتگذار به نزد تو فرستاده‌ایم." سپس کنیز را در آن جا رها کن و بیا، آن گاه خادم خود را مامور کرد تا محرمانه وضع امام و کنیز را به او گزارش دهد. خادم پس از مدتی به هارون گزارش داد که آن کنیز آن چنان تحت تاثیر چهره ملکوتی امام کاظم قرار گرفته که به سجده افتاده و سر از سجده برنمی‌دارد، و مکرر خدا را تسبیح و تقدیس می‌کند و می‌گوید "قدوس سبحانک سبحانک."

هارون گفت سوگند به خدا موسی بن جعفر(علیهما‌السلام) او را سحر نموده، او را نزد من بیاور، عامری کنیز را نزد هارون آورد، در حالی که کنیز از خوف خدا به شدت می‌لرزید هارون گفت: این چه حالی است که پیدا کرده‌ای؟ کنیز گفت: "امام را دیدم شب و روز غرق در عبادت و تسبیح است به آن حضرت گفتم برای خدمتگذاری شما آمده‌ام، چه کاری داری تا انجام دهم؟ فرمود: نیازی به تو ندارم، اینها چه خیال می‌کنند ناگاه به سویی متوجه شد، من نیز به آن سو متوجه شدم، باغی پرصفا با حوریان و غلمان دیدم، بی اختیار به سجده افتادم، تا این غلام مرا به این جا آورد.

هارون خشمگین شد و دستور داد آن زن را تحت نظر بگیرند تا وقایع زندان را به کسی خبر ندهد، او هم چنان تحت نظر مشغول عبادت بود تا از دنیا رفت.(8)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- محدث کلینی، اصول کافی، ج1، ص528، حدیث لوح.

2- شیخ مفید، ارشاد مفید (ترجمه شده) ج2، ص232.

3- محدث قمی، انوار البهیه، ص303 و 304.

4- همان.

5- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص76/ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج48، ص217.

6- محقق سروی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص321.

7- نمل (27) آیه 36، این سخن در قرآن از زبان حضرت سلیمان(علیه‌السلام) نقل شده که به هدیه آورندگان بلقیس (ملکه کافر سبا) فرمود.

8- محقق سروی، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص298.





۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

زندگینامه امام موسی بن جعفر(ع)


زندگی‌نامه امام موسی کاظم علیه السلام:

 

نام:موسى‏ بن جعفر.

کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نکته:امام موسی کاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت امام موسی کاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.

محل تولد امام موسی کاظم: ابواء (منطقه‏اى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

 

نام مادر امام موسی کاظم:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

 

مدت امامت امام موسی کاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

 

تاریخ و علت شهادت امام موسی کاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

 

محل دفن: مکانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.

 

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.

 

فرزندان امام موسی کاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

 

الف)   پسران‏  امام موسی کاظم

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.

  10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

 

ب) دختران   امام موسی کاظم

1. فاطمه کبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حکیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. کلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب. 

   11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام کلثوم.

یکى از دختران امام موسی کاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

 

اصحاب ویاران امام موسی کاظم :

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى کاهلى.

9. مفضّل بن عمر کوفى.

10. هشام بن حکم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

 

امام موسى کاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. 

امام موسی کاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

 

رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى کاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.

 

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى کاظم علیه السلام در مسئله امامت.

 

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى کاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

 

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى کاظم علیه‌السلام.

 

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

 

6. احضار امام موسى کاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

 

7. زندانى شدن امام موسى کاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حکومت هادى عباسى.

 

8. مبارزات منفىِ امام موسى کاظم علیه السلام با دستگاه حکومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

 

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى کاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمکى، وزیر اعظم هارون.

 

10. دستگیرى امام کاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 179 هجرى.

 

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

 

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمکى.

 

13. مراعات کردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عکس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

 

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

 

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهک.

 

16. مسموم کردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهک در زندان.

 

17. شهادت امام کاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهک، در 25 رجب سال 183 هجرى.

 

18. انتقال پیکر مطهر امام موسى کاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

 

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیکر امام موسى کاظم علیه السلام، توسط مأموران حکومتى، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپارى در مقابر قریش بغداد.

 

منبع: از کتاب "خاندان عصمت علیهم السلام" ، سید تقى واردى.

۲۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

لحظه ای اندیشه

یک لحظه خود را جای این مرد بگذارید! +عکس
نه تنها برای من بلکه برای هر انسانی تصور اینکه سال‌ها روی تختی برقی زندگی کند و نتواند تحرک داشته باشد سخت و طاقت فرسا است اما هستند کسانی که سال‌های زیادی از عمرشان از جوانیشان می‌گذرد اما...

به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، نه تنها برای من بلکه برای هر انسانی تصور اینکه سال‌ها روی تختی برقی زندگی کند و نتواند تحرک داشته باشد سخت و طاقت فرسا است اما هستند کسانی که سال‌های زیادی از عمرشان از جوانیشان می‌گذرد و تمام این لحظات را بدون اینکه بتوانند تحرکی داشته باشند سپری کرده‌اند.


جانبازان قطع نخاع گردن از جمله جانبازانی هستند که سخت ترین شرایط زندگی را دارند اینکه حتی اگر تشنه می‌شوی نتوانی یک قطره آب بنوشی یکی از کوچک ترین سختی‌های این گروه از دلاور مردان سرزمینمان است جوانانی که رفتند تا ما امروز در امنیت و آرامش زندگی کنیم اما حال که ما جوان شده‌ایم آیا توانسته‌ایم قطره‌ای از خون شهیدانی که رفتند و جانبازانی که امروز در سخت ترین  شرایط در انتظار لبیک شهادت هستند را جبران کنیم؟


غلامحسین صفایی از مجروحین جنگی قطع نخاع گردن در تاریخ 17 بهمن 1360 در جبهه چزابه تمام اعضا و جوارح خود را تقدیم به محضر حضرت دوست کرد و از ‏زمان مجروحیت تاکنون تمام زندگی‏‌اش را با یاری دیگران انجام می‏‌دهد و در این ایام بیشترین زحمات زندگی‌اش بر عهده همسرش بوده؛ به نوعی همسرش برایش هم دست بوده و هم پا، به قول خودش همسرش تمام زندگیش است.


وی در گفت‌وگو با تسنیم اظهار داشت: در سال 1360 برای نخستین بار به جبهه اعزام شدم و در "عملیات طریق‌القدس" در "تپه‌های الله‌اکبر" شهر "بستان" مسئول خط بودم. در اول شب که وارد خط شدیم و خط مقدم دشمن را تصرف کردیم، همان اول خط، تیر به پایم اصابت کرد و مجروح شدم و از نیروها عقب ماندم.


نیروها رفتند و من تنها ماندم برای اینکه حرکت کنم تا حدودی جلوی خونریزی پایم را گرفتم و با همین مجروحیت عملیات را ادامه دادم آخر عملیات با یکی از دوستانم رفتیم و به جایی رسیدیم که عراقی‌ها سنگرهای محکمی ساخته بودند و از داخل آن سنگرها به نیروهای ما تیراندازی می‌کردند.


من و دوستم هر کدام از یک طرف به سمت سنگر عراقی‌ها حمله و آن را تسخیر کردیم نیروهای دشمن تسلیم شدند در همان نزدیکی دیدم دوستم روی زمین افتاده است او را برگردانم و دیدم شهید شده است بوسیدمش و چفیه‌ام را بر رویش انداختم و با او خداحافظی کردم.

 

 

 


از کاروان شهدا جا ماندم

روز 17 بهمن‌ماه سال 60 بود می‌دانستیم عراق در حال حمله به «چزابه» است ساعت حدود 11 بود چند گلوله پی در پی از ناحیه چپ گردنم رد شد و من از بالای سنگر پایین افتادم و قطع نخاع شدم.


همه فکر کردند شهید شده‌ام تا جایی که شهید مردانی گفته بود جنازه صفایی را ببرید تا بچه‌ها نبینند چون روحیه آنها خراب می‌شود به همین خاطر مرا به همراه شهدا به حسینیه شهدا منتقل کرده بودند.
پنج تا شش ساعت از مجروحیتم گذشته بود زمانی که می‌خواستند شهدا را بسته‌بندی کنند و عطر و گلاب بزنند و به شهر منتقل کنند  متوجه زنده بودن من می‌شوند. فردی که این کار را انجام می‌داد تعریف می‌کرد که وقتی پیکر شهدا را  بسته بندی می‌کردم و گلاب می‌زدم دیدم شکل و روی شما با بقیه شهدا فرق می‌کند و این گونه بود که متاسفانه از کاروان شهدا جدا ماندم...


شبی که قرار بود عملیات طریق القدس انجام شود در تپه‌های الله اکبر داشتم بچه‌ها را آماده می‌کردم گروهی هم رفته بودند برای غسل شهادت همان لحظه دیدم یک ماشین "الفای" بزرگ اشتباهی وارد خط شده بود کلی نیرو هم داخل آن بود هرچه دست تکان دادم متوجه نشد بچه‌ها را صدا زدم تا بروند و نیروها را پیاده کنند و به داخل سنگر ببرند.


از پشت خاکریز نگاه می‌کردم دیدم یک موشک شلیک شد به طرف ما، خودم را از خاکریز به پایین پرت کردم و موشک درست خورد جایی که من نشسته بودم اما عمل نکرد و پرت شد به سمتی که من افتاده بودم؛ بچه‌ها خودشان را رساندند و موشک را که هنوز عمل نکرده بود از منطقه دور کردند، دوران دفاع مقدس دوران سخت و پرمشغله‌‌ای بود مخصوصا شب‌های عملیات ...

 

 

 


مادرم چند روز بهت زده بود

صفایی بابیان این مطلب که مادرم علاقه زیادی به من داشت و من هم مادرم را به شدت دوست دارم گفت: 10 روز در بیمارستان نمازی شیراز بیهوش بودم وضعیتم را برای همسرم تشریح کرده بودند اما دیگر اعضای خانواده از وضعیت من بی اطلاع بودند.


مادرم علاقه زیادی به من داشت همیشه می‌گفت همه شما بچه‌های من هستید اما غلامحسین را از همه بیشتر دوست دارم به همین خاطر برای لحظه‌ای که مادرم مرا می‌دید دلهره داشتم گفتم مرا ببیند حتما داد و فریاد می‌زند اما مادرم خیلی آرام آمد بالای سرم و فقط مرا نگاه کرد.


خیلی خودم را کنترل کردم تا مبادا اشکی به چشمم نیاید مادرم یک دور دور تختم زد، سرم را به سختی تکان می‌دادم،همه سکوت کرده بودند و فقط به عکس العمل‌های مادرم نگاه می‌کردند مادرم دستم را گرفت دید دستم سالم است سرش را گذاشت روی دستم و گریه کرد بعد گفت: «چه شده»؟ گفتم هیچی هرچی خدا خواسته همان شده است مادرم چند روز بهت زده بود.


وقتی آمدند بلندم کنند تمام پوست بدنم کنده شده بود مادرم آنجا خیلی گریه کرد بدنم چسبیده بود با 9 زخم از شیراز به مشهد برگشتم به طوری که تا 36 ماه بعضی از زخم‌ها در بدنم ماند چند بار عمل کردم تا اینکه پوست بدنم کمی به حالت عادی برگشت.

 

 

 


از همسرم خواستم برود سراغ زندگی اش

صفایی با بیان این مطلب که همسرم بسیار مهربان و دلسوز است و در تمام این سال‌ها همیشه همراهم بوده است گفت: همسرم قسم می‌خورد که زندگی با جانبازی شما برایم  شیرین تر از زندگی که قبلا با شما داشتم است. من و همسرم که دختر عمویم است سال 56 ازدواج کردیم آن زمان 20 سال و زمانی که مجروح شدم 25 سال داشتم.


دو ماه از مجروحیتم بیشتر نگذشته بود که به همسرم پیغام دادم که من صفایی اول نیستم که 4 خانواده را اداره می‌کرد" مهریه همسرم را که یک زمین بود قبلا داده بودم"  گفتم اگر حق و حقوقی هست می‌دهم تا به دنبال زندگی‌اش برود هنوز جوان است.


روز بعد همسرم گفت چرا چنین پیغامی فرستادی؟ گفتم وظیفه شرعی و قانونی بنده است که بگویم چون زندگی من از امروز متفاوت و اجباری به زندگی با من نیست. همسرم گفت تو چرا رفتی جبهه؟ گفتم برای رضای خدا گفت تو برای هر چه رفتی من هم برای همان می‌‌مانم گفتم تو اگر می‌خواهی بمانی باید به عنوان همسر باشی نه پرستار و همسرم هم قبول کرد.


زندگی جانبازی قابل درک نیست بیدار خوابی‌های زیادی دارد؛ وقت‌هایی که شرایطم خوب است همسرم بارها از خواب بیدار می‌شود وقت‌هایی که مشکل دارم اصلا خواب ندارد واقعا تحمل چنین زندگی قابل تحمل نیست اما همسر من 34 سال است با چنین شرایطی در کنار من بوده و تمام این ها لطف و محبت بیکران خداوند است.


از صفایی می‌پرسم که اگر به عقب برگردید باز هم همین راه را انتخاب می‌کنید بدون لحظه‌ای مکث گفت: عشقی در کارهای خدایی هست که آدم را به سوی خودش می‌کشاند پروانه را که نگاه کنی عاشق نور است و همیشه به طرف نور می‌رود بنابراین جنگ و مبارزه برای ما که عاشق امام و مطیع او بودیم و نگاهمان به امام بود حکم همان پروانه و نور را دارد.

 

 

 


دیدار با رهبر انقلاب

صفایی در رابطه با دیدارش با رهبر معظم انقلاب گفت: همیشه ذوق و شوق رفتن تهران و دیدار رهبر برابری با سفر حج برایم می‌کرد، ورود به حسینیه همانند طواف کعبه عشق لذت‌ بخش و آرامش آفرین بود، همه چشمانمان به پرده مقابل دوخته بود که کی به مرادمان می‌رسیم.


چیزی نگذشت که همه جمع شدند و ماموران، جانبازان را اطراف حسینیه مستقر کردند و همراهان را به جای مخصوصی هدایت کردند، چشم همه لحظه ‌شماری می‌کردند، که چهره منور آقا هویدا شود تا اینکه صدای صلوات همگان بلند شد و مقام معظم رهبری وارد شدند حضرت آیت الله خامنه ای با تمام 75 جانبازی که حضور داشتند دیداری چهره به چهره داشتند.


خیلی از خودم ناراحت بودم و هنوز هم هستم و در ذهنم کلی بر خودم نهیب می‌زنم که چرا بعد از این‌همه وقت که آرزوی دیدار آقا را داشتم، آن عرض ارادت نهفته در اعماق جانم را نگفتم.


رهبر با کمال صبر، روی سر اولین جانباز رفت، من سومین نفر بودم، با خودم کلی فکر کرده بودم که وقتی به محضر آقا رسیدم با همه وجود ارادتم را به محضر مولایم ابراز کنم، اما آنقدر آقا صمیمی با من برخورد کردند و از محل تولدم پرسیدند، و من آن‌چنان مبهوت برخورد محبت‌آمیزشان شده بودم که همه چیز از یادم رفت، و فقط توانستم جواب سئوال آقا را بدهم.

 

 

 


تمام کارهایم توسط دیگران انجام می‌شود

اتفاقات انقلاب و جنگ قابل تعریف نیست  اگر گفتنی‌های جنگ را می‌توانستیم به مردم بگوییم شاید حرمت خون شهدا و ارزش جانبازان و آزادگان بیش از همیشه حفظ می‌شد.


دنیا مانند یک مار خوش خط و خال اگر کسی مراقب نباشد نیش می‌خورد در تمام ادیان الهی به پرهیز از دنیا توصیه شده است البته در دین اسلام نیامده است که از امکانات دنیا استفاده نکن بلکه خداوند می‌فرماید مجذوب دنیا نشو و او را محبوب خود قرار ندهید.هر آنچه در این عالم وجود دارد تسبیح گوی خدا است اما متاسفانه ما آن را در غیر از رضای حق استفاده می‌کنیم.


هیچ کاری با وضعیتی که دارم نمی‌توانم انجام دهم و من و امثال من در نهایت سختی زندگی می‌کنیم به طوری که تمام کارهای من توسط دیگران انجام می‌شود قطعا سخت است اما بنده خدا موظف به انجام وظیفه برای امور زندگی است.


انجام امور زندگی یک فرد مومن در تمام جامعه جاری است ما انسان‌ها مانند خون در بدن می‌مانیم اگر خون در قسمتی از بدن جاری نباشد آن قسمت مختل و از کار می‌افتد در اجتماع نیز هر فردی وظیفه ای دارد و به همان مقداری که توان دارد باید تلاش کند.

 

 

 


از سرداری تا هیئت داری

جوان که بودم قبل از اینکه به جنگ بروم نقاشی زیاد می‌کردم اما بعد از مجروحیت بیشتر کارهای اجتماعی  مانند هیئت داری و فعالیت در موسسه خیریه و به نوعی کار برای جانبازان انجام ‌می‌دهم.


از سال 1368 نوشتن کتاب فعالیت خودم را آن هم با گرفتن نی به دندان توسط رایانه آغاز کردم و تاکنون دو کتاب با نام‏‌های "مومن کیست" و "عوام و خواص" و "عمل صالح" به چاپ رسیده و کتاب خاطرات جانبازی‌ام در حال تدوین است.

۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

زندگینامه آیت ا...بهجت

زندگینامه حضرت آیت‌الله محمد تقی بهجت(ره)

.............................................................
ولادت

حضرت‌ آیت‌الله محمد تقى بهجت در اواخر سال 1334 هـ ق، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. شانزده‌ ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش به سرای باقی شتافت و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.

درباره نامگذاری حضرت آیت الله بهجت، خاطره‌ای شیرینی که از نزدیکان ایشان نقل شده است که ذکر آن در این مجال سودمند است: پدر آیت الله بهجت در سن حدود هفده سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می‌افتد به گونه‌ای که امید زنده ماندن او از بین می‌رود. در آن حال ناگهان صدایی شنید که گفت:«با ایشان کاری نداشته باشید؛ زیرا ایشان پدر محمد تقی است.»

تا این که با آن حالت خوابش می‌برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می‌کند وی از دنیا رفته؛ اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می‌شود و حالش رو به بهبودی می‌رود و کاملاً شفا می‌یابد.

چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می‌گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می‌برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می‌گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سوم را خدا به او عطا می‌کند، اسمش را«محمد حسین» می‌گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می‌کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می‌افتد، و وی را«محمد تقی» نام می‌نهد؛ ولی وی در کودکی در حوض آب می‌افتد و از دنیا می‌رود، تا این که سرانجام پنجمین فرزند را دوباره« محمد تقی» نام می‌گذارد، و بدین سان نام آیت الله بهجت مشخص می‌شود.

کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می‌پرداخت و اسناد مهم و قباله‌ها به گواهی ایشان می‌رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت(ع) به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) شعر می‌سرود، مرثیه‌های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

آری آیت الله بهجت در کودکی در تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت(ع) به ویژه سید الشهدا(ع) رشد یافته بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن محافل پرورش یافت. از همان کودکی از بازی‌های کودکانه پرهیز می‌کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فراوانی به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تحصیلات

تحصیلات ابتدایى حوزه را در مکتب‌خانه فومن به پایان رساند و پس از تحصیلات ادبیات عرب در سال 1348 هـ ق، هنگامى که تقریباً چهارده سال از عمر شریفش مى‌‏گذشت، براى تکمیل دروس حوزوى عازم(عراق) شد. حدود چهار سال در کربلای معلى اقامت گزید و افزون بر تحصیل علوم رسمى از محضر استادان بزرگ آن سامان همچون مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویى(غیر از آیت‌الله خویى معروف) بهره برد.

آن زمان چهارده سال از عمر شریفش می‌گذشت که به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت‌ گزید. بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظّم له خود به مناسبتی فرمودند:«بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم.»

آری، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی زیر نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان کرده است و پیوسته می‌پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راهپویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد.

بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می‌ماند و از فیوضات سید الشهدا(ع) استفاده می‌کند و به تهذیب نفس می‌پردازد و در آن مدت، بخش معظمی از کتاب‌های فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر فرا می‌گیرد.

در سال 1352 هـ ق براى ادامه تحصیل به«نجف اشرف» رهسپار شد و سطح عالى علوم حوزه را در محضر آیات عظام همچون حاج شیخ مرتضى طالقانى(ره) به پایان رساند و پس از درک محضر آیات عظام آقا ضیای عراقى و میرزاى نایینى(ره)، وارد حوزه درسى آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى شد.

افزون بر این ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى(ره)، صاحب حاشیه بر مکاسب و در حوزه علوم عقلى، کتاب«الاشارات و التنبیهات» و «اسفار» را نزد آیت الله سید حسین بادکوبه‏اى(ره) فرا گرفت و در زمان شاگردی به تدریس سطوح عالى پرداخت و در تألیف کتاب«سفینه‏البحار» محدث کبیر، حاج شیخ عباس قمى(ره) را یاری کرد.

با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده؛ بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را در جست و جوی مردان الهی و اولیای برجسته می‌کشاند.

یکی از شاگردان آیت الله بهجت می‌گوید: در سال‌های متمادی که در درس ایشان شرکت می‌جویم، هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود، حضرت آیت الله نایینی(ره) فرمود:«من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می‌نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می‌کردم.»

در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش(فومن) از کودکى محضر عالم بزرگوا«سعیدى» و درکربلا از برخى علماى دیگر بهره برد تا این که در نجف اشرف در سن حدود هجده سالگی با آیت حق، سید علی آقای قاضى(ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت. از آن پس در سلک شاگردان اخلاقى ـ عرفانى ایشان درآمد.

هجرت

در سال 1364 هـ ق موافق با 1324 هـ ش با قلبى صیقل یافته از معنویت و سینه ‏اى مالامال از عشق به حضرت حق و با کوله بارى از علم و کمال راهی سرزمین خویش شد و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالى که آماده بازگشت به نجف اشرف بود، هنگام عبور از قم، در زمانى که هنوز چندین ماه از مهاجرت حضرت آیت الله بروجردى(ره) به قم نگذشته بود، موقتاً مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکى پس از دیگرى مى‏شنود، از این رو در شهر مقدس قم رحل اقامت مى‏افکند.

حضرت آیت الله بهجت پس از ورود به قم، خدمت آیات عظام کوه کمره‏اى حضور یافت و در بین شاگردان درخشید همچنین در درس حضرت آیت الله بروجردی همچون دیگر شاگردان برجسته اش حضرات آیات امام خمینی(ره)، گلپایگانی(ره) و... حاضر شد.

آیت الله مصباح در این باره می‌گوید:«آیت الله بهجت از همان زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی(ره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولاً استادانی که درس خارج می‌گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن این که بیش از همه مطالب را ضبط می‌کنند، احیاناً اشکالاتی به نظرشان می‌رسد که مطرح و پیگیری می‌کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند.»

استادان برجسته فقه و اصول

آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیای عراقی(ره) و میرزای نایینی(ره)، به حوزه گران قدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی(ره) معروف به کمپانی، وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت. به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری جوّال و متحرک و همراه با تیزبینی بوده، بهره‌ها برد.

آیت الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت الله بهجت از استادان خود می‌گوید:«در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود، استفاده کرده و در اصول از مرحوم آقای نایینی و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده‌های جنبی دیگر.»

سیر و سلوک و عرفان

حضرت آیت الله بهجت، در کنار تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی برآمده که به وجود آقای قاضی که در نجف بوده، پی برده بود. پس از مشرف شدن به نجف اشرف نیز از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده‌های اخلاقی کرده است.

آیت الله مصباح در این باره می‌گوید:«پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند؛ چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می‌کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می‌دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است.»

همچنین در درس‌های اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می‌کرد، تا این که در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می‌آید و در سن هجده سالگی به محضر پرفیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می‌یابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می‌گیرد. در عنفوان جوانی چنان مراحل عرفان را سپری می‌کند که غبطه دیگران را بر می‌انگیزد.

آیت الله مصباح می‌گوید:«ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سال‌ها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه‌های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگری نیز گه گاه نکاتی نقل می‌کردند مثل مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی و دیگران...

خود آقای بهجت نقل می‌کردند: شخصی در آن زمان درصدد برآمده بود که ببیند چه کسانی سحر ماه مبارک رمضان در حرم حضرت امیر(ع) در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی می‌خوانند، آن طور که خاطرم هست، اگر اشتباه نکنم کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت امیر(ع) انجام بدهند، شمرده بود و بیش از هفتاد نفر شده بودند.

به هر حال، بزرگانی که تقید به جهات عبادی و معنوی داشتند، در آن عصرها زیاد بودند. متأسفانه در عصر ما کمتر این نمونه‌ها را مشاهده می‌کنیم. البته علم غیب نداریم، شاید آن کسانی که پیشتر در حرم‌ها این عبادت‌ها را انجام می‌دادند، حالا در خانه‌های شان انجام می‌دهند؛ ولی می‌شود اطمینان پیدا کرد که تقید به اعمال عبادی و معنوی سیر نزولی داشته و این بسیار جای تأسف است.»

یکی دیگر از شاگردان حضرت آیت الله بهجت، حجت الاسلام و المسلمین آقای تهرانی، جریان یادشده را به صورت ذیل از حضرت آیت الله بهجت نقل می‌کند:«شخصی در آن زمان شنیده بود که در گذشته هفتاد نفر در حرم حضرت امیر(ع) در قنوت نماز وترشان دعای ابو حمزه ثمالی را می‌خواندند، آن شخص تصمیم گرفته بود، ببیند در زمان خودش چند نفر این کار را انجام می‌دهند، رفته بود و شمارش کرده و دیده بود تعداد افراد نسبت به زمان سابق تقلیل پیدا کرده و مجموعاً پنجاه نفر(آن طور که بنده به یاد دارم) در حرم(اعّم از نزدیک ضریح مطهّر، و رواق‌های اطراف) دعای ابوحمزه را در دعای نماز وتر خود قرائت می‌کنند.»

فلسفه

حضرت آیت الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملاصدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسن بادکوبه‌ای فرا گرفته است.

تدریس


آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، کمپانی و شیرازی حضور می‌یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می‌پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می‌کرد.

پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می‌دادند. درباره تدریس خارج فقه ایشان نیز در مجموع می‌توا ن گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به سبب شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس کرده است و فضلای گران قدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده‌اند.

محل تدریس درس خارج ایشان ابتدا در حجره‌های مدارس و بعد در منزل شخصى خود و اکنون در مسجد فاطمیه واقع در گذرخان تشکیل مى شود و محل اقامه نماز جماعت و مراجعات عمومى ایشان نیز همین مسجد است.

شیوه تدریس

آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می‌گوید:«ایشان در بیان مطالب سعی می‌کردند، ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری(ره) مطرح کنند و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران به خصوص از صاحب جواهر(ره) در طهارت و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته‌ای داشتند آن را نقل می‌کردند و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می‌کردند. این شیوه از یک سو سبب این می‌شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می‌شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه‌های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می‌کردند؛ ولی خوب این باعث می‌شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود.


در ضمن تدریس، در میان نکته‌هایی که از خود ایشان ما استفاده می‌کردیم و طبعاً بعضی از این نکته‌ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقت‌های کم نظیری بر می‌خوردیم.»


آیت الله مسعودی که خود سال‌ها از درس حضرت آیت الله بهجت بهره برده‌اند درباره ویژگی تدریس ایشان می‌گوید:«سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله‌ای را مطرح می‌کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می‌کنند، سپس یکی را نقد می‌کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می‌پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می‌کنند؛ ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی‌کنند؛ بلکه ابتدا مسأله را مطرح می‌کنند و بعد روند استدلالش را بیان می‌کنند. اگر شاگرد آرای علما را دیده و مطالعه کرده باشد، می‌فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می‌کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می‌کند، می‌فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می‌کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد.»

آیت الله محمد حسین احمدی فقیه یزدی درباره شیوه درس ایشان می‌گوید:«نوعاً ایشان چند مسأله اصلی یا فرعی را که عنوان می‌فرمودند بعد از توجه به ظرافت‌های حدیث و روایت و یا آیه شریفه‌ای که دلالت بر موضوع بحث داشت، مقایسه‌ای بین موضوع بحث و سایر بحث‌های مشابه می‌کردند و دقت عقلی و فکری خاصی در تعادل آن دو انجام می‌دادند، آن گاه نتیجه می‌گرفتند که انصافاً نتیجه علمی و جدید بود. و حقیقتاً مطلبی را که ذکر می‌کردند ناشی از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه(ع) و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است.»

موعظه در درس

حجت السلام و المسلمین قدس، امام جمعه کلاچای که خود سال‌ها در درس ایشان حضور داشته است می‌گوید:«روال حضرت آیت الله بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می‌کرد؛ ولی نه با عنوان موعظه؛ بلکه با عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود که منظور اصلی آیت الله مصباح یزدی که سال‌ها در درس خارج فقه ایشان شرکت می‌کردند(15سال)، افزون بر استفاده علمی، استفاده از روحیه ملکوتی آقا بوده است.»

آیت الله مصباح در این باره می‌گوید:«حضرت آیت الله بهجت گاهی داستانی را یا حدیثی را نقل می‌کردند که برای ما تعجب آور بود، ایشان چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می‌کنند، از جمله مطلبی که ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار می‌کردند؛ امامت امیرالمؤمنین(ع) بود، ما تعجب می‌کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی(ع) را برای ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیز‌هایی که بیشتر حاجت ما است(در امور اخلاقی و معنوی) مطالبی را نمی‌گویند. اما بعد از این که به پنجاه ـ شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم که آن نکته‌هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی(ع) می‌فرمودند به دردمان می‌خورد. گویا ایشان آن روز را می‌دید که یک مسائلی بنا است در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد.

شاید اگر توجه‌های ایشان نبود، ما انگیزه‌ای نداشتیم درباره این مسائل مطالعه‌ای داشته باشیم، حتی از نکته‌هایی که ایشان چهل سال پیش بیان می‌کردند، امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادی یا جاهای دیگر استفاده کرده‌ام.»

جایگاه علمی

گواهی استادان و هم دوره ای‌ها و نیز شاگردان برجسته که بخشی از آن در ذیل می‌آید، نمایانگر دقت نظر و نبوغ برجستگی علمی ایشان است:

روزی ایشان در درس کفایه یکی از شاگردانِ مرحوم آخوند خراسانی به چگونگی تقریر مطالب آخوند خراسانی از سوی استاد اعتراض می‌کند؛ ولی با توجه به این که از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدی پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار می‌گیرد، ولی در آن هنگام ناگهان استاد وارد و متوجه اعتراض شاگردان به ایشان می‌شود. سپس خطاب به آنان می‌فرماید:«با آقای بهجت کاری نداشته باشید.» همه ساکت می‌شوند آن گاه استاد ادامه می‌دهد:«دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه می‌کردم متوجه شدم که حقّ با ایشان است.» و پس از این سخن، از جدیت و نبوغ آیت الله بهجت تمجید می‌کند.

یکی از دانشمندان نجف می‌گوید:«ایشان در درس، به مرحوم آیت الله کمپانی امان نمی‌داد، و پیوسته بحث‌ها را مورد نقد قرار می‌داد.»

مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری نیز می‌گوید:«ایشان با اظهار نظرهای دقیق و اشکالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزی مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها برای ما هم مفید بود؛ ولی آقای بهجت برای گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه می‌دادند معلوم می‌شد اگر بالاتر از دیگران نباشند، بی شک کمتر از آنان نیستند.»

مرحوم علامه محمد تقی جعفری می‌گوید:«آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازی مکاسب می‌خواندیم، آیت الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت می‌کردند، خوب یادم هست که وقتی ایشان اشکال می‌کردند، آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجه می‌شد، یعنی خیلی دقیق و عمیق به اشکالات آقای بهجت توجه می‌کرد، و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود.»

آیت الله سید محمد حسین طهرانی در کتاب«انوارالملکوت» می‌نویسد:«آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی، وصیّ سید علی آقای قاضی می‌فرمودند: آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی حاضر می‌شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سیّد باز می‌گشتند، بعضی از طلابی که در درس برای آنها اشکالاتی باقی مانده بود به حجره ایشان می‌رفتند و اشکالشان را رفع می‌کردند و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان می‌پرسیدند و ایشان هم مانند بیداری جواب می‌دادند، جواب کافی و شافی، و چون از خواب بر می‌خاستند و از قضایا و پرسش‌های در حال خواب با ایشان سخن به میان می‌آمد، ابداً اطلاع نداشتند و می‌گفتند: هیچ به نظرم نمی‌رسد و از آنچه می‌گویید در خاطرم چیزی نیست.»

آیت الله مشکینی(ره) می‌گوید:«ایشان از جهت علمی(هم در فقه و هم در اصول) در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند.»

حجت السلام و المسلمین امجد می‌گوید:«ایشان در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می‌کنند.»

تشویق بزرگان به شرکت در درس ایشان

آیت الله مصباح می‌گوید:«اولین چیزی که ما را جذب کرد؛ آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجاً متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله‌ای باشد هم از معلومات ایشان بهره‌ای ببریم، و هم بهانه‌ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می‌کردند، و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره‌ای در مدرسه خان(مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم. بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد، از آن به بعد در منزل، خدمتشان می‌رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریباً حدود پانزده سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده‌هایی می‌بردیم که در بسیاری از درس‌ها کمتر یافت می‌شد.»

شهید بزرگوار استاد مطهری(ره) نیز به درس ایشان عنایت خاصّی داشتند. آیت الله محمد حسین احمدی یزدی در این باره می‌گوید:«آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت الله بهجت به ما خیلی سفارش می‌کرد و می‌فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید.»

استاد خسرو شاهی می‌گوید:«بنده در درس فقه خارج خیارات حضرت آیت الله شیخ مرتضی حائری شرکت می‌کردم. ایشان اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. یک روز وقتی که آیت الله حایری از حرم بیرون می‌آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم: ان شاء الله درس را شروع می‌فرمایید؟ فرمودند: نه. بعد فرمودند:«شما که جوان هستید من یک ضابطه‌ای را در اختیار شما قرار بدهم، و آن این که درس کسانی شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند؛ بلکه اقوال را بررسی کرده و نکاتی را در درس بیان کنند که در فعلیت رساندن ملکه اجتهاد خیلی سودمند باشد. چون درسی برای شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قوه به فعلیت برساند، و تنها به نقل اقوال کفایت نکند.»


من همان جا به ایشان عرض کردم: جناب عالی کسی را با اسم برای ما معرفی بفرمایید. فرمودند:«من از اسم بردن معذورم.» عرض کردم: من در درس آیت الله العظمی بهجت شرکت می‌کنم. ایشان اظهار رضایت نمود و تبسم کردند و فرمودند:«درس ایشان از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه‌ای را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت می‌کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است، هم از جهت علمی هم از جهت اخلاقی، این درس را ادامه بدهید.»

مرجعیت

با این که ایشان فقیهی شناخته شده‌اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه و اصول دارند؛ ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده‌اند.


آیت الله مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می‌گوید:«بعد از مرجعیت، منزل آیت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدیدکنندگان در منزل امکان ندارد؛ لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می‌شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی‌کرد که زیر بار چنین مسؤولیتی برود و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی‌زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسؤولیتش را قبول بکنند. بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤولیت را بپذیرند. باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می‌کند که می‌شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون این که تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید.»


تا این که بعد از رحلت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب«ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از رحلت مرجع عالی قدر، حضرت آیت الله اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه‌ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیت الله بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده‌ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و... مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال درخواست‌های مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.

در همین ارتباط یکی از نزدیکان ایشان می‌گوید: ایشان پیش از درگذشت حضرت آیت الله اراکی، چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند، پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود.

پس از رحلت آیت الله اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند:«فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوا را منتشر کنید.» چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان از سوی بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.

آثار مکتوب

حضرت آیت الله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول هستند که خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکرده‌اند و گاه به کسانی که می‌خواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمی‌دهند و می‌فرمایند: هنوز بسیاری از کتاب‌های علمای بزرگ سال‌ها است که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است.

برخی از آثار این عالم عارف عبارتند از یک دوره کامل اصول، حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى (ره) و تکمیل آن تا پایان مباحث مربوط به مکاسب و متاجر، دوره کامل طهارت، دوره کامل کتاب صلاه، دوره کامل کتاب زکات، دوره کامل کتاب خمس و حج، حاشیه بر کتاب ذخیره العباد مرحوم شیخ محمد حسین غروى، چندین مجلد تقریباً یک دوره فقه فارسى، حاشیه بر مناسک شیخ انصارى (ره) و...

فهرست عمده تألیفات ایشان که برخی نیز با اصرار و پشتکاری برخی از شاگردانشان به چاپ رسیده، عبارتند از:

آثار منتشر شده

1. رساله توضیح المسائل(فارسی و عربی)،

2. مناسک حجّ،
دو کتاب یاد شده از سوی برخی از فضلا بر اساس فتاوای ایشان تألیف و پس از تأیید آقا به چاپ رسیده است.

3. وسیله النجاه،
این کتاب دربردارنده نظرات فقهی ایشان در بیشتر ابواب فقه است که در متن وسیله النجاه حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تأیید ایشان به چاپ رسیده است.


4. جامع المسائل.
این کتاب مجموعه حواشی ایشان بر کتاب«ذخیره العباد» استادش حضرت آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه است، که قسمت‌هایی از آن ابتدا با نام«ذخیره العباد» با حروفچینی نه چندان زیبا و در تعداد نسخه‌اندک در اختیار برخی از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از این مجموعه که قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به سبب کثرت فروع فقهی که از سوی حضرت آیت الله بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیت آن«جامعُ المسائل» نام گرفته که به همت برخی از شاگردان ایشان به چاپ رسید.


تألیفات آماده چاپ و نشر

1. جلد اول از کتاب صلوه،
آیت الله بهجت در این کتاب با سبکی ویژه و تلخیص مطالب به ترتیب مباحث «جواهر الکلام» به بیان نظریات نو و ابتکاری خویش پرداخته‌اند.


2. جلد اول از دوره اصول،
این کتاب تقریبا" به ترتیب « کفایه الاصول» نگارش یافته است، و بارها توسط ایشان مورد مداقّه و تجدید نظر قرار گرفته، و نظریاتی نو در بسیاری از مباحث اصول را در بردارد.

3. تعلیقه بر مناسک شیخ انصاری،
این کتاب در بردارنده نظرات ایشان درباره مناسک حجّ است.

آثاری که چاپ و منتشر نشده است

1. بقیه مجلّدات دوره اصول،

2. حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری،
که به ترتیب مکاسب شیخ انصاری(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثی که در مکاسب مطرح نشده بر اساس متن«شرایع الاسلام» نگارش یافته است، ایشان در این دوره از مباحث فقهی نظرات جدیدی را ارائه داده‌اند.

3. دوره طهارت،
در این کتاب نیز آیت الله بهجت بسان دوره«کتاب الصلوه» به ترتیب مباحث«جواهر الکلام» با تلخیص و نوآوری نظرات خویش را مطرح کرده‌اند.

4. بقیه مجلّدات دوره کتاب الصلوه.

همچنین ایشان در تألیف«سفینه البحار» با مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) همکاری داشته‌اند و قسمت زیادی از سفینه البحار خطی، به خط ایشان نوشته شده است.

شاگردان

با توجه به این که ایشان به سبب شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می‌کردند، با وجود این افراد بسیاری از محضر آن جناب استفاده کرده و می‌کنند. که برخی از آنان خود صاحب رساله و فتوا هستند.

اینک نام برخی از شاگردان را با حذف القاب ذکر می‌کنیم:

1. محمد تقی مصباح یزدی،
2. عبدالمجید رشید پور،
3. سید مهدی روحانی،
4. علی پهلوانی تهرانی،
5. مختار امینیان،
6. محمدهادی فقهی،
7. هادی قدس،
8. محمود امجد،
9. محمد ایمانی،
10. محمد حسن احمدی فقیه یزدی،
11. محمد حسین احمدی فقیه یزدی،
12. مسعودی خمینی،
13. سید رضا خسروشاهی،
14. حسن لاهوتی،
15. عزیز علیاری،
16. سید محمد مؤمنی،
17. حسین مفیدی،
18. جواد محمد زاده تهرانی،
19. سید صابر مازندرانی،
20. شهید نمازی شیرازی. 
۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

رازسنگ قبرآیت ا...بهجت

پس از عروج ملکوتی آیت الله بهجت و خاکسپاری ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) تا حدود دو ماه نشان خاص و ثابتی روی مزار ایشان موجود نبود و پس از آن هم یک صندوق چوبی با پوششی سیاه و پارچه‌ای روی قبر این عالم دینی قرار گرفت. بعد از مدتی نیز آن پارچه، با بنری که نقش محراب داشت و متنی توصیفی و عربی روی آن نوشته شده بود جایگزین شد.


به گزارش تریبون مستضعفین، اما سرانجام از طرف بیت آیت الله بهجت سنگی به ابعاد ۸۰ × ۱۸۰ پیشنهاد می‌شود اما در بازار سنگ این نوع سنگ بسیار کمیاب بود و نیاز به پیگیری‌های مداوم داشت؛ از سوی دیگر برداشت از وجوهات شرعی، برای تهیه سنگ مزار به هیچ عنوان مورد نظر بیت معظم له نبود و برخی دوستداران و شاگردان آیت الله بهجت، داوطلب پرداختی به میزان توانایی خود و چند نفری نیز داوطلب پرداخت کل وجه شدند.

با گذشت بیش از یکسال نه تنها جستجوی سنگ بلکه متن، نوع خط، نوع ترکیب بندی و … مشخص نبود! گویا هیچ متنی رسا نبود تا آن شخصیت والا را توصیف و معرفی کند تا اینکه هنرمندی متعهد و از ارادتمندان خود آیت الله بهجت پیشنهاد می‌کند: «رساترین کلام در تعریف آقا امضای ایشان بود؛ العبد». این پیشنهاد مورد تأیید قرار می‌گیرد.

با پیگیری و همراهی آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، کارگاهی در اطراف تهران که سنگی با ابعاد مورد نظر را دارد معرفی می‌شود. اما بدلیل عدم آماده بودن وجه خرید سنگ، مدتی طول می‌کشد تا سرانجام بانی سنگ مشخص و سنگ خریداری می‌شود.

برای خطاطی و حجاری هنرمندانی از قم و اصفهان و تهران معرفی می‌شوند و تقسیم کار صورت می‌گیرد که در این میان سهم ستاد بازسازی عتبات اصفهان قابل توجه بود؛ هنرمندانی صدیق و متدین که بی‌وضو دست به کار نبردند.

به این ترتیب در وسعتی از سادگی و خلوتی سنگ، اصالت و هویتی برجسته، رخ می‌نماید: «العبد محمد تقی بهجت بن محمود». «العبد» در قطعه‌ای میناکاری نقش می‌گیرد و در هنری زیبا و کاری بسیار بدیع، روی سنگ قبر متصل می‌شود.









۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

حاج آقاماندگاری

...............................................

سخنان حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری در برنامه سمت خدا مورخ 20 مهر 1389

سوال – به آقایانی که صحبت می کنند بگویید که قبل از صحبت هایشان برای همه ی مردم و جوانان دعا کنند زیرا دنیای بدی است و به هر طرف که می روییم اسباب نافرمانی خدا فراهم است . حفظ دین برای ما خیلی سخت شده است . به دعای تک تک شما و همه ی بینندگان احتیاج داریم . به همه بگویید برای همه مخصوصا جوانان دعا کنند .

امام زمان (عج ) می فرمایند : وقتی شما دعا می کنید ما برای شما آمین می گوییم و وقتی شما ساکت می شوید ما برای شما دعا می کنیم . انشاءالله همه ما باور کنیم که در این دوران یک صاحب داریم . یک آقا و یک وجود نازنین داریم که همه ی عالم بخاطر وجود او سر سفره ی نعمت های خدا هستند . و بهترین دعا هم دعا اوست . بهترین فرصت دعا هم در نماز و بعد از نماز است . من به هر عزیزی که از من این تقاضا را کرده ، گفته ام که بیایید به نمازهایمان اهمیت بیشتری بدهیم مخصوصا اول وقت . ما شنیده ایم که در آخر الزمان انسان صبح از خانه با ایمان بیرون می آید و شب بی ایمان برمی گردد . شاید این نماز و تکرارش در پنج بار در روز برای تقویت توحید ماست . برای تجدید بیعت ما با خداست . هر کس روزی پنج بار بگوید : الله اکبر ، الرحمن الرحیم و .. قطعا حس قشنگی پیدا می کند و در این حس آلوده ی گناه در این فضای بردگی که هر وابستگی ما را به طرف خودش می کشاند تا ما را از خدا دور کند ، به تعبیر پیامبر اکرم در این آلودگی ها اگر روزی پنج بار انسان استحمام بکند قطعا پاک میشود . پیامبر فرمودند : نماز پنج گانه مثل استحمام پنجگانه برای شماست ، مثل شارژ پنج گانه است . امروزه خیلی باطری های ما مصرف میشود ، شارژهایمان کم میشود . این قدر گناه می بینیم ، این قدر گناه می شنویم و این قدر گناه سر راه ما سبز میشود ، روزی پنج بار خودم را به شارژ وصل بکنم ، در رودخانه مطمئن خودم را شستشو بدهم ، توی یک آغوش گرم انرژی بگیرم . روایت داریم که خدا می فرماید : ای بنده های من وقتی شما با من حرف می زنید من یک جوری گوش می دهم مثل اینکه به غیر از تو هیچ بنده ای ندارم ولی وقتی شما با من صحبت می کنید مثل این است که صد تا خدا دارید . بچه ها را دیده اید که اولین روز مدرسه وقتی پنج ساعت در مدرسه هستند و از مادر شان دور هستند و وقتی به خانه می رسند می گویند : مامان و مادراز آشپزخانه میگوید بچه چه می خواهی ؟ غذا می خواهی ؟ میگوید : نه و به بغل مامان می پرد و میگوید : مامان می خواهم . ویتامین مامانم از صبح کم شده است . در این دنیای وانفسا روزی پنج بار بغل خدا بپرید ، سبحان ربی الاعلی و بحمده ، انسان بپرد و باور کند که ویتامین خدایش کم شده ، سه جا در قرآن گفته که شیطان برای کسانی که دستشان در دست خداست نمی تواند سلطنت داشته باشد ، سلطه ی من بر آنهایی است که از خدا جدا هستند با آنهایی که وصل هستند نمی توانم کاری بکنم . امام در کتاب چهل حدیث ، در حدیث ذکرشان تعبیر ظریفی دارد . شیطان سگ درگاه خداست ، سگ با آشنایان صاحب خانه کاری ندارد با بیگانه ها کار دارد . من آشنا بشوم ، آشنایی همین است . این عزیز می گوید که دعا کنید . وظیفه ی ما دعا کردن است . امروز غیر از دعا کردن کاری بلد نیستیم . نصیحت ها و مشاوره های مان هم اگر از قرآن و عترت نباشد و از خودمان باشد معلوم نیست ارزشی داشته باشد . فقط اگر از کلام خدا و ائمه بگوییم شاید اتفاقی بیفتد . اما در مورد دعا کردن خاطرمان جمع است که گفته اند شما دعا بکنید کاری نداشته باشید . ما محتاج دعا هستیم . بهترین دعا ، دعای امام زمان است . بهترین فرصت در نماز است . پس بیاییم نمازمان را اول وقت بخوانیم ، با یک همت بهتر بخوانیم ، با آمادگی زیباتر، با توجه بیشتر و سرمایه گذاری بیشتری بخوانیم ، فقط به این امید که نماز من همراه نماز امام زمان (عج)قاطی بشود و بالا برود و وقتی نماز من به نماز امام زمان (عج) وصل بشود ، منی که نمازم را به نماز امام زمان (عج) وصل کرده ام قطعا از دعای امام زمان بهره مند میشوم . قطعا امام زمان این دعا را بعد از نمازش دارد . اللهم واقم بالحق و بعد حزب الباطل ، اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة . اگر مشمول این دعاهای امام زمان بشویم و باور هم کنیم که این ها اکسیر است ببینید چه اتفاق قشنگی می افتد . حالا جوانان دوست دارند که با خدا باشند ولی از طرفی می خواهند جوانی کنند . چکار کنند ؟ یکی از مشکلات ما این است که فکر می کنیم که اگر سمت خدا رفتیم محروم می شویم . اگر بخواهم با خدا رفیق بشوم که دلم هم میخواهد ، اگر بخواهم سمت نماز ، روزه ، حجاب و قرآن بروم ، دیگر باید دور کِیف ، عشق ، دوست ، رفیق ، تفریح و دریا را خط بکشم ولی واقعا این نیست . رفتن به سمت خدا معنایش محرومیت نیست . محدودیت است ولی محرومیت نیست . جوان عزیز شما شادی می خواهید یا نشاط ؟ نشاط می خواهید زیرا نشاط درونی است و شادی بیرونی است . اگر انسان ظاهرش شاد باشد ولی درونش نشاط نداشته باشد ، مجبور است فیلم بازی کند . و امروز این بچه های ما را اذیت می کند . نشاط درونی چیست ؟ نشاط درونی این است که من به یک رضایت درونی ، آرامش درونی و آسودگی خاطر برسم . حالا چرا نمی رسیم ؟ زیرا قانون دارد . اگر من بخواهم از گل طبیعی بهره ببرم ، قانون دارد . قانونش را باید از باغبان بپرسم . ما قانونش را بلد نیستیم . من از هر چیزی که بخواهم استفاده بکنم قانون دارد . من در این دنیا باید بروم از سازنده ی آن قانون ، استفاده اش را بپرسم . این جوانی که می گوید که دوست دارم به سمت خدا بیایم ولی این همه گرفتاری اطرافم هست ، من می گویم چون هنوز یک دل ، صد دل است . دل یک دل کن ، مهر دیگران را زدل خود یک دله کن ، یک دم تو ز اخلاص بیا در بَر ما ، گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن . گاهی وقت ها می خواهیم خدا را امتحان کنیم . خدا امتحانش را پس داده است . شهدا نزدیکترین ، زیباتری و قشنگترین مصادیق بنده های خدا هستند . بعض مواقع وقتی من از نشاط جبهه ها می گویم ، بچه ها می گویند که این نشاط خیلی قشنگ است ، پس چرا ما نداریم ؟ می گویم که چون نشاط آنها در مسیر بندگی و سمت خدا بود . ما دوازده گام را باید در تفریح مان در میهمانی ، در ارتباطات ، در ازدواج و اشتغال پیاده بکنیم . آن قانون است . تا من به تکلیفم عمل نکنم ، تا در مسیر بندگی قرار نگیرم ، از آن آرامش که تطمئن القلوب است بهره ای نمی برم . در قرآن راجع به قرآن ، اهل بیت ، پدر و مادر ، دین و ولایت ذکر گفته است . همه ی ذکرها را در چارچوب دین بگذارید و آن موقع می گوید : تطمئن القلوب . آیت الله بهجت فرمودند : جوانان نماز اول وقت را با آرامش بخوانید . همان مقدار وقت را که برای غذایت می گذاری ، برای نمازت بگذار . 

۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

زندگینامه آیت ا...خوشوقت

زندگینامه 
..........................................................................

از ولادت تا هجرت به قم 

آیت الله عزیز خوشوقت در سال 1305 هجری شمسی متولد و پس از تحصیلات روز به فراگیری علوم حوزوی پرداختند. شور و شوق آموختن معارف دینی و استفاده از عنایات خاصه کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) ایشان را پس از پنج سال تحصیل در تهران به آشیان اهل بیت عصمت و طهارت فراخواند.

تحصیل در شهر علم و اجتهاد در قم

از برکات سفره کریمه بی بی دو عالم هفت سال تلمذ و شاگردی حضرت امام (قدس سره) در مباحث خارج فقه و اصول و استفاده از درس خارج فقه  مرجع عالیقدر آیت الله العظمی بروجردی و هم نشینی با شهید محراب آیت الله صدوقی بود.
ایشان حکمت و فلسفه را نیز در محضر مفسر کبیر قرآن، عالم ربانی علامه طباطبایی آموخت، از آنجا که زینت علم با عمل صالح است و اخلاق و تهذیب نفس زیور مردان پاک آن روزگار، ایشان نیز با مدد از توفیق الهی پای همت در مسیر خود سازی و سیر و سلوک نهاد. انفاس ملکوتی مرد فرزانه، معلم اخلاق مرحوم آیت الله علامه طباطبایی ایشان را بیش از دیگران همچون شهید علامه مرتضی مطهری با دقایق و رموز اخلاق  و درجات عرفان آشنا ساخته و همین امر، ایشان را مورد توجه و محبت ویژه علامه قرار داد.

عزیمت به تهران 

ایشان پس از فراگیری علوم معقول و منقول و آشنایی با لطایف حکمت و اخلاق و عرفان و پس از نایل شدن به مقام معنوی اجتهاد به تهران بازگشت. اقامت در تهران، برپایی نماز جماعت در مسجد امام حسن مجتبی (ع)، تربیت طلاب و فضلای حوزه حوزه علمیه، درس اخلاق و توجه به خواسته ها و حاجات مردم، انس با جوانان، بسیجیان و رزمندگان، خانواده های شهدا در طول بیش از چهل سال از ایشان چهره ای دوست داشتنی و مردمی ساخت.آنها که ایشان را از نزدیک می شناسند و یا وصف حال ایشان را شنیده اند صبر و حوصله و سعه صدر کم نظیرشان را در برخورد با مردم می ستایند.
اصرار فراوان شهید بزرگوار آیت الله قدوسی جهت بازگرداندن ایشان به قم و برپایی کرسی درس اخلاق و تربیت طلاب فاضل حاکی از مراتب معنوی ایشان بود.

دوران شکوهمند انقلاب اسلامی 

پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی طی حکمی از طرف حضرت امام خمینی (قدس سره) به عنوان نماینده ویژه ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی منصوب شدند و از آن پس نیز بیشتر در زمینه های فرهنگی و ارشاد و هدایت جوانان و تربیت فضلای حوزه علمیه و دانشجویان مستعد ایفای وظیفه نمودند و تا حال مسجد ایشان کانون آمد و شد جان های ارادتمند و جوانان انقلابی و پر شوری است که از زلال صحیفه  سجادیه، خطبه های نهج البلاغه، روایات و آیات و توضیح و تفسیر آیات نورانی قرآن سیراب می شوند.

تاکید نسبت به آراء و اندیشه های امام راحل (ره)، حمایت و پشتیبانی از مواضع و دیدگاههای مقام معظم رهبری، از وی چهره ای محکم و انقلابی ساخته است. بصیرت ایشان نسبت به جریانات سیاسی و ترفندهای دشمنان موجب گردید تا معظم له مورد مشورت بسیاری از شخصیت های سیاسی و نخبگان حوزه و دانشگاه گردیده است. دوری از ظواهر مادی و دنیایی و تاکید بر ساده زیستی و مردمداری و ارتباطات بی تکلف مردم با ایشان از جمله ویژگیهایی است که موجب توجه قلوب ارادتمندان و جوانان به این شخصیت اخلاقی است


۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی

زندگینامه شهیدمرتضی مطهری

زندگینامه

شرح مختصر زندگانی مولف شهید
استاد شهید آیت الله مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد.

در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام وقت درخدمت نهضت قرار می گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود یا گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می رسد و امام و امت اسلام در حالی که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمی عظیم فرو می روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.

۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خادم اهل بیت(ع)-مهندس رضااحمدی