خزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد .


 .........................................................................

کاش روزی بنویسند به بقیــــع

یک فراخوان کمک،طرح احداث ضریح

کاش روزی بنویسند به بقیـــــع

جایزه،فرشچیان،یک قطعه عقیق!

کاش روزی بنویسند به بقیــــع

کارگران مشغولند، کار احداث ضریح

کاش روزی بنویسند به بقیــــــع

"چند روز مانده به اتمام ضریـــــح"

کاش روزی بنویسند به بقیـــــع

"مهدی فاطمه(عج) آید به تماشای ضریح"

کاش روزی بنویسند به بقیـــــع

"عید امسال، نماز ،صحن عتیق"

کاش روزی بنویسند به بقیــــــع

"فلش راهنما، مرقد زهرای(س) شفیع"

........................................

فاطمه (علیها السلام) و فدک

از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم می‌داشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار می‌دادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمی‌گذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است  .

فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد  .   در مرحله بعد حضرت خطبه‌ای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است  .   در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن می‌گویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را می‌نماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات می‌گردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث می‌رسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمی‌گذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقی‌اش بازگردانده نشد.

باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمی‌ماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید. 

وصیت

 در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.


.................................................................

شرح حدیث کساء
شیخ عبدالله بحرانی صاحب کتاب «العوالم» گوید: به خط استاد بزرگوار سید هاشم بحرانی دیدم که از استاد بزرگوارش سید ماحد بحرانی، از شیخ حسن بن زین‏الدین شهید ثانی، از استادش مقدس اردبیلی، از استادش علی بن عبدالعالی کرکی، از شیخ علی بن هلال جزائری، از شیخ احمد بن فهد حلی، از شیخ علی بن خازن حائری، از شیخ ضیاءالدین علی بن شهید اول، از پدرش از فخر المحققین، از استاد و پدرش علامه حلی، از استادش ابن‏نما حلی، از استادش محمد بن ادریس حلی، از ابن‏حمزه طوسی صاحب کتاب «ثاقب المناقب» از استاد بزرگوار محمد بن شهر آشوب، از طبرسی صاحب کتاب «الاحتجاج» از استاد بزرگوارش حسن بن محمد بن حسن طوسی، از پدرش شیخ الطائفه الحقه از استادش شیخ مفید، از استادش ابن‏قولویه قمی، از استادش کلینی، از علی بن ابراهیم، از پدرش ابراهیم بن هاشم، از احمد بن محمد بن ابی‏نصر بزنطی، از قاسم بن یحی یجلاء کوفی، از ابوبصیر، از ابان بن تغلب، از جابربن یزید جعفی، از جابربن عبدالله رحمه‏الله علیهم اجمعین روایت کرده است که گوید:
به نام خداوند بخشنده مهربان: شنیدم از فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: روزی پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر من وارد شده و فرمود: السلام علیک یا فاطمه، گفتم: و علیک السلام ای پدر، فرمود: من در بدنم احساس ضعف و خستگی می‏کنم، عرض کردم، تو را به خدا پناه می‏دهم ای پدر از ضعف و سستی، فرمود: ای فاطمه جامه یمنی را بیاور و مرا در آن بپوشان، جامه را آورده و حضرت را در آن پوشانیده، مشغول نگاه کردن به چهره نورانی حضرت شدم که مانند ماه شب چهارده می‏درخشید، چیزی نگذشت که فرزندم حسن از راه رسیده و گفت: السلام علیک ای مادر، گفتم: و علیک السلام، ای نور چشم و میوه دلم، گفت: ای مادر از سوی تو بوی خوشی به مشامم می‏رسد گویا بوی جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، گفتم: آری ای فرزندم همان جد تو در زیر آن جامه است، حسن علیه‏السلام بطرف کساء رفته و گفت: السلام علیک یا جداه یا رسول‏الله، آیا جداه یا رسول‏الله، آیا به من اجازه می‏فرمائید که به همراه شما داخل کساء شوم؟ فرمود: و علیک السلام ای فرزندم و ای صاحب حوضم به تو اجازه دادم، حسن علیه‏السلام داخل کساء شد.
چیزی نگذشت فرزندم حسن از راه رسیده و گفت: السلام علیک ای مادر، گفتم: و علیک السلام، ای نور چشم و میوه دلم، گفت: ای مادر، من استشمام بوی خوشی را از سوی تو می‏کنم گویا بوی جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، گفتم: آری جدت و برادرت در زیر کسایند، حسین علیه‏السلام نزدیک کساء آمده و گفت: السلام علیک یا جداه، سلام بر تو ای کسی که خداوند او را برگزیده است آیا اجازه می‏فرمائید که من نیز با شما در زیر این کساء باشم؟ فرمود: و علیک السلام، ای فرزندم و ای شافع امتم به تو اجازه دادم، حسین نیز با آنان زیر کساء قرار گرفت.
در این هنگام ابوالحسن علی علیه‏السلام از راه رسیده و گفت، السلام علیک یا فاطمه، ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، گفتم: و علیک السلام یا ابوالحسن و یا امیرالمومنین، فرمود: ای فاطمه، من در نزد تو بوی خوشی را استشمام می‏کنم، گویا بوی برادر و پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، گفتم: آری، آن حضرت است که با فرزندانت در زیر کسایند، علی علیه‏السلام به طرف کساء رفته و گفت: السلام علیک یا رسول‏الله صلی الله علیه و آله و سلم آیا به من اجازه می‏دهید که با شما در زیر کساء باشم حضرت به او فرمود: و علیک السلام: ای برادر و ای خلیفه‏ام و صاحب پرچم من در روز قیامت، آری به تو اجازه دادم، علی نیز به زیر کساء رفت.
بعد من نزدیک کساء رفته و گفتم: السلام علیک، ای پدر، ای رسول خدا، آیا به من اجازه می‏دهید که با شما در زیر کساء باشم؟ فرمود: و علیک السلام، ای دخترم و ای پاره تنم به تو اجازه دادم، من نزد با آنان داخل شدم.
بعد از آنکه کامل شده و همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دو طرف کساء را گرفته و با دست راستش به طرف آسمان اشاره کرده و گفت: خداوند اینان اهل بیت من، افراد ویژه و مخصوص من، و حمایت‏کنندگان‏منند، گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است، هر آن چه که آنان را به درد آورد مرا دردناک کرده و هر آن چه که آنانرا محزون کرده مرا غمگین می‏کند، من با هر کسی که با آنان بجنگند می‏جنگم و به هر کس که تسلیم آنان باشد تسلیم هستم، دشمنان آنان را دشمن و دوستانشان را دوست می‏دارم آنان از من و من از آنانم، پس درود گسترده، و رحمتت و آمرزش و خشنودیت را بر من و بر آنان قرار بده پلیدی را از آنان دور ساز و به خوبی پاکشان گردان خداوند عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانم من آسمان ساخته شده و زمین گسترده، ماه تابان، خورشید فروزان، فلک در گردش، کشتی‏های در حرکت بر روی آبها و دریای در جریان را نیافریدم مگر به خاطر دوستی همین پنج تنی که در زیر کسایند، فرشته وحی جبرئیل عرض کرد، پروردگارا چه کسانی در زیر کسایند.
خداوند عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و معدن رسالتند، آنان فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش می‏باشند، جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا اجازه می‏دهی به زمین فرود آیم و ششمین نفر آنان باشم؟ خداوند عزوجل فرمود: آری به تو اجازه دادم، جبرئیل امین به زمین فرود آمده و به پدرم گفت: السام علیک یا رسول الله، خداوند علی اعلی به تو سلام رسانیده و تحیت و اکرام ویژه‏اش را مخصوص تو گردانیده و به تو می‏گوید: سوگند به عزت و شکوهم، من آسمان ساخته شده، زمین گسترده، ماه تابان، خورشید فروزان، فلک در گردش، کشتی‏های در حرکت و دریای در جریان را جز به خاطر شما و محبت شما نیافریدم و به من اجازه فرموده که به همراه شما در زیر کساء وارد شوم، ای رسول خدا آیا به من اجازه می‏فرمائید؟ پدرم گفت: و علیک السلام یا امین وحی الله، آری به تو اجازه دادم، جبرئیل به همراه ما وارد زیر کساء شد، و به پدرم گفت: همانا خدا به شما وحی نموده و می‏فرماید: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» [1].
علی علیه‏السلام گفت: ای رسول خدا، بفرمائید که این نشستن ما در زیر این کساء در پیشگاه خداوند چه فضیلتی دارد؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آن کسی که مرا به راستی مبعوث نموده و به رسالت برگزید، سرگذشت امروز ما در هیچ یک از محافل و مجالس روی زمین که جمعی از شیعیان ما در آنجا حضار باشند و فرد گرفتاری در جمعشان وجود داشته باشد گفته نمی‏شود مگر اینکه خداوند گرفتاری او را برطرف می‏سازد و یا اگر غمگینی میانشان باشد غم و اندوهش برطرف میشود و چنانچه نیازمندی باشد خداوند نیازش را برآورده می‏سازد.
علی علیه‏السلام گفت: بنابراین به خدا سوگند که ما رستگار و خوشبخت شده‏ایم و همچنین به خدای کعبه قسم که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شده‏اند.
آن چه را که به خط دانشمند پارسا مرحوم بافقی دیده‏ام تا همینجا بود.
از جمله کسانی که این متن را نقل کرده‏اند علامه بزرگوار ثقه و ثبت، شیخ ما فخرالدین محمد علی طریحی اسدی نجفی صاحب کتاب «مجمع البحرین» در کتاب «منتخب الکبیر» می‏باشد که تفاوت بین نقل او و آن چه که از «العوالم» نقل شد تنها در تعداد جاب سلامها است و نیز جمله فرمایش رسول خدا که فرمود: خداوندا اینان اهل بیت من و حامی و پشتیبان منند…
از دیگر کسانی که این متن را نقل کرده علامه بزرگوار، دیلمی صاحب کتاب «الارشاد» است که در کتاب «الغرر و الدرر» نیمی از این حدیث آورده است.
و هم چنین حسین علوی دمشقی حنفی که از خانواده‏های اشراف شام است و من عین حدیث را به خط او دیده‏ام.
دانشمند بزرگوار مسوول کتابخانه و موزه حضرت عبدالعظیم الحسنی آقای حاج شیخ محمد جواد رازی کنی در کتابش «نور الافاق» صفحه 4 چاپ طهران همین متنی را که از مرحوم بافقی نقل کردیم به همین ترتیب آورده است. [2] .
ادیب فرزانه، پژوهشگر و محقق برجسته شیخ حسین علی آل‏شیخ سلیمان بلادی بحرانی گوید: سید بزرگوار سید محمد بن علامه سید مهدی قزوینی حلی نجفی رحمه‏الله حدیث شریف معروف به حدیث کساء را بدینگونه به نظم درآورده است:
فاطمه بهترین زنان برای ما حدیث اهل فضل اصحاب کساء را روایت کرده است
می‏گوید که آقا و سرور مردمان روزی از روزها نزد من آمد.
به من فرمود که من در بدن خود احساس ضعف می‏کنم و امروز می‏بینم که این کسالت مرا ضعیف و ناتوان کرده است.
برخیز و کساء یمانی برای من بیاور و بدون سستی و سهل‏انگاری مرا در آن بپوشان.
گفت من نزد حضرت رفته و خواسته ایشان را به سرعت اجابت کرده و آن حضرت را در کساء پوشانیدم.
به چهره حضرتش خیره شد بودم که مانند ماه شب چهارده بود.
چیزی نگذشت که ابو محمد حسن علیه‏السلام از راه رسید.
گفت: ای مادر من بوی خوشی را احساس می‏کنم و معتقدم که
آن بوی پیامبر، برادر وصی حضرت مرتضی علی می‏باشد.
گفتم: آری آن حضرت در زیر کساء، خود را به آن پوشانیده و بر خود پوشیده است.
پسرش بسوی او آمده و سلام داده و اجازه خواست زیر عبا برود و به او فرمود با احترام و بزرگواری داخل بشو.
اندکی نگذشت که حسین نواده رسول‏خدا به تنهائی سر رسید.
گفت: ای مادر در نزد تو بوئی چونان مشک پاکیزه شده می‏بویم.
سوگند به حق کسی که شرافت خود را به تو بخشیده و تو را اولی به آن دانسته گمان می‏کنم بوی پیامبر مصطفی است.
گفتم آری زیر همین کساء است، و در کنارش برادرت در آن پناهنده شده است.
حسین علیه‏السلام روی به طرف کساء آورد سلام کرد و اجازه گرفت و حضرت به او فرمود با ما داخل شو.
چیزی نگذشت که پدرشان، شیر شجاع از راه رسید.
پدر امامان هدایت‏کننده برگزیده، مرتضی چهارمین نفر از اصحاب کساء
گفت ای بانوی زنان، و ای کسی که در آسمان با او ازدواج کرده‏ام.
من بهمراه تو بوئی می‏بویم که گویا گل سرخ تازه می‏دمد و از خود بوی خوش می‏تراود.
بوی خوشش از عطر وجود سرور بشر، خبر می‏دهد که بهترین کسی است که تلبیه گفته،طواف کرده و عمره بجای آورده است.
گفتم آری او زیر کساء قرار گرفته و شیر بچگاه تو را نیز به خود چسبیانیده است.
جلو آمد و از او اجازه گرفت و خواهان ورود شد و حضرت فرمود به سرعت داخل شو.
زهرا علیهاالسلام گوید من به سوی آنان رفته و سلام دادم پیامبر فرمود وارد شو در حالیکه محترم و گرامی هستی.
هنگامی که آن جایگاه به وسیله آنان نورانی شد و همگی در زیر کساء جمع شدند.
خداوند مخلوقات که والا و بزرگ است، در حالیکه به گوش فرشتگان آسمان بالا می‏رسانید ندا داد.
سوگند می‏خورم به عزت و جلال و بلندی و والائیم بر بلندای هر بلندی
هیچ آسمانی را در حالیکه ساختم در بلندی قرار ندادم و هیچ زمینی در روی کره خاکی گسترش نیافته است.
و نیافریدم ماه تابانی که همه جا را روشن می‏کند و نه خورشیدی که نور افشانی می‏کند.
و هیچ دریائی مالامال از آب نیست و نه هیچ کشتی در دریا حرکت نمی‏کند
مگر بخاطر همین کسانیکه در زیر کسایند، کسانی که کارشان اشتباه نیست.
جبرئیل گفت: گفتم پروردگارا چه کسانی زیر کسایند؟ تو را به حق آنان سوگند می‏دهم که برای من آشکار کن.
به من فرمود: آنان معدن رسالت و پهنه تنزیل و صحنه شکوهمندی می‏باشند.
و گفت: آنان فاطمه هستند و شوهرش و مصطفی و حسنین نسل و ذریه آن حضرت.
جبرئیل عرضه داشت که خدایا آیا مرا اجازت می‏دهی که بسوی زمین و این جایگاه فرود آیم.
تا من هم ششمین نفر آنان در زیر کساء باشم همانگونه که خدمتگذار و نگهبان آنان قرار داده شده‏ام.
فرمود: آری، پس جبرئیل نزد آنان آمده سلام کرده و آیه شریفه: انما یرید الله… را بر آنان تلاوت کرد.
و گفت: همانا خدا شما را به این آیه (تطهیر) به صورت یک معجزه اختصاص داده برای کسی که بخواهد آگاهی یابد.
پروردگار والا به شما سلام می‏رساند و شماره به آخرین درجه کرامت ویژه ساخته است.
او آشکارا می‏گوید و آن چه را که گذشت به ملائکه بزرگوار و شریفش فهمانید.
علی علیه‏السلام گفت: عرض کردم ای حبیب من نشستن ما در اینجا چه بهره و فایده‏ای دارد.
پیامبر فرمود: سوگند به کسی که مرا بر گزیده و به وحی مخصوص ساخته و مرا انتخاب کرده است،
یادی از این خبر در جائی و مجلسی از شیعیان که بهترین گروه می‏باشند به میان نمی‏آید،
مگر اینکه خداوند رحمت را نازل کرده و لشکریانی از فرشتگان الهی به طور دسته جمعی و فراوان اطراف آنان را می‏گیرند.
از همان فرشتگانی که راست گفتارند آنان را حراست و نگهبانی می‏کنند تا وقتی از آن مجلس متفرق شوند.
نه، و حتی در بین آنان غمناکی نباشد مگر اینکه غم و اندوهش برطرف شود.
حتی و خواهان نیازی نباشد که برآورده شدن نیازش را دشوار می‏بیند.
مگر اینکه خداوند کریم حاجت او را بر آورده ساخته و از روی فضل، رضوان و خشنودی خود را شامل حال او می‏کند.
علی علیه‏السلام گفت: ما و دوستان و پیروان ما که از دوران‏های پیشین پاک و تمیزند.
به خدای کعبه که به آن چه که رسیده‏ایم رستگار شده‏ایم پس می‏باید هر کس پروردگارش را سپاس گوید.
شگفت‏آور است جبرئیل امین برای ورود بر آنان اجازه می‏گیرد ولی خیانت پیشگان بر آن هجوم می‏برند.
سلیم گوید: گفتم: ای سلمان ایا بدون اجازه وارد شدند؟!
گفت: آری، سوگند به عزت خداوند جبار، حضرت زهراء مقنعه و خماری بر سر نداشت.
لکن آن حضرت به پشت در پناهنده شد که بتواند پوشش و حجاب خود را رعایت کند.
همینکه حضرتش را دیدند فشاری بر آن وارد کردند فدایش شوم، نزدیک بوده از حسرت و اندوه جان دهد.
فریاد می‏زد ای فضه مرا بگیر که سوگند به پروردگارم فرزندی را که در رحم داشتم کشتند.
ای وای دختر پیامبر و هدایت کننده جنین و کودک خود را که محسن نامیده می‏شد سقط کرد. [
[1] الاحزاب، 33.
[2] احقاق الحق، 2/ 554.
[3] ریاض المدح و الثناء /3.

.................................................................................